( طلبه رسانا )

( طلبه باید رسانای فرهنگی باشد نه عایق یعنی هرآنچه از نیکی فرا میگیرد بتواند به مردم هم برساند )

( طلبه رسانا )

( طلبه باید رسانای فرهنگی باشد نه عایق یعنی هرآنچه از نیکی فرا میگیرد بتواند به مردم هم برساند )

(  طلبه رسانا  )

( اللهم عجل لولیک الفرج )
( ففرو الی الله )

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ مرداد ۹۸، ۱۵:۱۷ - یا صاحب الزمان ادرکنی
    👌👌

۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ میلادزارعان» ثبت شده است

تجلیات همه چیز

جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ب.ظ

به نام خالق هستی.


مطلبی است در باب عبادات و تفکرات انسان و آن سوی پرده...


همانطور که میدانیم و گفتیم هر امر وهرفعلی و هر فکر و خطور و تصوری در آن سوی پرده تجلیات و شکلیاتی دارد و اصولا به این صورت دنیایی آن وجه الخلقی و آن سوی آن را وجه اللهی یا وجه الربی میگویند...
این یک حقیقت مطلق است که اعمال ما بر اساس نیت و نوع تفکر ثبت و ضبط میشود..
این درحالی است که اکثر ما از واقعیت آن غافلیم...
آنچه در دل ما میگذرد ملاک ما در قیامت خواهد بود...دل حقیقتی است که کمتر به آن توجه داریم...این دل است که حقیقت مارا میسازد...
به احادیث زیر توجه کنید
ولکل امرءما نوی(برای هرکس همان است که دردل دارد)پیامبراکرم ص

خدای متعال به بصورت ها واموال شما نگاه نمیکند وحقیقت این است که او به دل های شما و اعمال شمانظر میکندونظر او بر دلها برای این است که خواسته ها ومقاصد همه در دلهاست و دل جایگاه آنهاست(جامع السعادت ج ۳ص۱۱۲)پیامبراکرم ص...👇👇👇👇👇👇👇👇


۲+۳=۵

ا
اگر عبارت بالا را یک مطلق با اعدادش فرض کنیم..
دراین صورت مثلا اگر یکی از ۲کم شود پس به ۵حتما یکی اضافه میشود و برعکس...

حب اغیار در دل با رابطه دل با خدا هم همینطور است..
یعنی هرمرتبه ای از محبت اغیار از دل کاسته شود در آن سو دل به موطن اصلی خود نزدیک شده است...دقت شود...
یعنی هرکدام با وابستگی بیشتر از طرف مقابل می کاهد...

توضیح اجمالی:

واقعیت فراموش شده...
به نظرتان چرا اینقدر دین مارا سفارش به تفکر کرده...؟!!!
واقعیتی که چه گنهکار و چه مومنان از آن غافلند و به دل رجوع نمی کنند...
فقط در این حد بدانیم که اگر از همین الان تا یک سال آینده به عبادت سخت وجدی هم بپردازیم باید بدانیم آن مقدار که با حضور دل و توجه فعلیت یافته برای ما کارساز خواهد بود مابقی ان لقلقه جسم بوده و بس...
بازگشت دل به موطن اصلی مجاهدت خود را میطلبد...

توجهی مهم:
شما در نماز بیشترین سعی خود را بر حضور دل و توجه کتید ببینید دل چطور پا به فرار میگذارد و میخواهد پی تعلقات خود برود هرچقدر هم سعی کتید نمی توانیداورا ب سوی توجه خود نگه دارید و دائم به این سو آن سو فرار میکند...دقت کنید حتما...
سیدعلی قاضی:
اگر نمازتان حفظ شود تنام اموراتتان محفوظ می ماند.
حفظ شدن نماز گویی همان محاهدت در حفظ توجه در حین نماز است...
نتیجه: اگر خواستار قرب بیشتر هستید به کمیت عبادت تان توجه نکنید بلکه سعی بر مجاهدت در توجه دل و فکرتان کنید تا دل بر تفکر شما عادت کند و دست از تعلقات وهم و خیالاتی اش بردارد با این کار عبادت لازم به سراغ تان خواهد آمد...
والسلام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۶

از من بودن به سوی او بودن

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۱۴ ب.ظ

به نام خالق هستی


من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...

تمام مشکلات ما به همین کلمه برمیگردد...


این من یعنی همان نفس...
و چه زیرک و پدرسوخته ای است این نفس که چنان خودرا بین اصل وجودمان جا کرده که ما او را من می نگریم و اورا همان خود واقعی میدانیم...بیخود نیست که پیامبر فرمود دشمن ترین دشمن تو همان نفس توست..به تظرتون اگر این نفس و خود تخیلی وجود نداشت شیطان را چاره ای بود؟؟!!! مثل این است که بگوییم راننده بدون اتومبیل..آیا راننده بدون اتومبیل معنی میدهد آیا اگر اتومبیلی نبود چیزی به نام راننده وجود داشت؟!!!!! عین همین مثال اگر نفس تخیلی نبود چیزی ب نام وسوسه های شیطان وجود نداشت...نفس و شیطان دو دوست جدایی ناپذیرند..این درحالی است که اگر انسان فریب شیطان را خورد نفس تشکر و سپاسگزاری عجیبی نسبت به دوست خود شیطان دارد و باهم خود را برای پروژه ی بزرگتری آماده میکنند و نقشه می چینند...بیچاره عقل اگر تسلیم این دو دشمن شود...

عقل اگر عقل باشد میفهمد که توان مقابله با این دو را ندارد...لذا خود را در پناه خدایش قرار میدهد و از خدا مدد میخواهد...


من...
من دوست دارم...
من میخواهم...
من میتوانم...
من هستم...
من شدم...
من خواهم شد...
من بودم..
من میشوم...
من خواهم بود...
من توانستم...
من میتوانم...
من شدم..
من هستم...
من اگر...
من باید...
من حتما... 
من شاید...
این من ها اگر برای بزرگی و فعال سازی خود باشد و نیت بزرگی برای مردم را دارد همان خسران ابدی خواهدبود ولب اگر منظور از این من آن روح القدس و اصل وجود باشد و در هدف بندگی به کار برده شود عین سعادت خواهدبود...


أنانیت با بندگی را رابطه ای نیست...

اصولا تقرب بخدا دو تحول را در وجود انسان ایجاد میکند

۱-انسان حس حقیر بودن و ضعیف و خار بودنش نسبت به پروردگارش بیشتر میشود

۲-عظمت و کبریاء پرودگار نزدش بیشتر تجلی میکند...
👇👇👇


لذا هرچه انسان تقرب واقعی داشته باشد حس من بودنش کاسته میشود و از من بودن ب سوی او بودن کوچ میکند...
نکته قابل توجه آن است که مدعی الی الله باید بداند که فکر نکند که در این راه قرار است چیزی از آن خود برای خود رقم بزند بلکه برعکس قرار است اول خواسته خود و بعد هم خود را فراموش کند...

این حقیقت را بسیاری از سالکان و.مومنان توجهی ندارند و فکر میکنند قرار است در این راه چیزی برای خود به ارمغان آورند...

آن دنیا به عظمت کارمان پی خواهیم برد اگر این دنیا از خود بودن خارج بشویم...

والعصر ان الانسان لفی خسر
این آیه بدجور گوشزد به مومنانی است که فکر میکنند با این زندگی آرام وخوش  ابرومند وتفریح و...راه بندگی را در پیش گرفته اند...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۱۴

من باید فراموش شود

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۴۹ ب.ظ

به نام خالق هستی.


  • سلام و عرض ادب...
  • در بیان مطالبی که قبلا ذکر کردیم مطلبی است در باب انسان و اصل خود...
  • یک مثال:
  • پشه ای به حضرت سلیمان از باد شکایت کرد که اورا ظلم میکند و مرا با اختیار به این و آن سو میبرد حضرت ب او گفت برو به شاکی خود بگو حاضر شود تا میان شما حکم و داوری کنم.پشه گفت شما این کارا با اراده خود انجام بده سلیمان ع گفت باشه وهمچین ک باد را آمد حاضر کند پشه سریع فرار کرد...ب نظرتون چرا؟ بله چرا که بودن باد در کنار پشه امکان پذیر نخواهد بود وجاییکه باد باشد پشه را راهی برای ماندن در کنار او نیست و همچنین برعکس با بودن پشه باد را راهی نیست...مولوی این داستانرا برای رابطه انسان با خدا نقل میکند یعنی برای لقاءالله با وجود بودن خود و أنانیت امکان پذیر نمی باشد..
  • توضیح اجمالی:
  • تا حالا ب این توجه کرده ایم که هر چه گناه وجود دارد بر می گردد به بها دادن به خود و نفس آدمی..
  • شما هر گناهی را درنظر بگیری چیزی نیست جز  مهیاکردن امکانات برای نفس و خود و أنانیت...
  • لذا سفر ب سوی خدا در اصل یعنی همان کوچ کردن از خود به سوی خدا این درحالی است ک بسیاری از سالکان خیال میکنند با وجود بودن خود و أنانیت میتوانند به لقاءالله برسند و این همان بودن پشه در کنار باد خواهد بود که این امکان پذیر نخواهد بود...
  • نفس در اصل یعنی همان خود بودن و  أنانیت...بخاطر همین است که انسان در آخر قرار است ب مرحله شهود و فنا برسد یعنی دیگر چیزی به نام خود وجود نداشته باشد...
  • این درحالی است که تا از خواسته های خود نگذریم امکان گذشتن از خود خود وجود نخواهد داشت...
  • هرجا در راه خدا حرف از من شود کار خراب میشود در راه معنویت باید خود فراموش شود...بخاطر همین است که مثلا غرور و تکبر از گناهان بسیار بزرگ است چون اوج من بودن را نشان میدهد و یا مثلا عجب در عبادت و....




  • والسلام...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۴۹

خواهش های نفسانی

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ

به نام خالق هستی.


مطلبی است در باب خواهشها وتمایلات نفسانی...


زمانیکه خداوند از سرشت خود در جسم خاکی دمید و اورا در دنیای مادی قرار داد این جسم براساس قوانین و مقتضیات دنیای مادی نیازمندیهای بسیاری برای بقا درخود نیاز دید از جمله خوردن.نوشیدن.خوابیدن.و...

ابن درصورتی است که روح انسان چنین نیازهایی ندارد یعنی روح ما نیاز ب خوردن و آشانیدن و خوابیدن و...ندارد و نیازمندیهای جسم و روح باهم فرق دارد...

لذا خداوند برای اینکه روح ما نیز از غذاهای خود محروم  نشود یک سری اعمال را برای انسان در دنیای مادی واجب کرد تا انسان فقط ب جسم خود رسیدگی نکند چرا ک جسم فقط برای زندگی در دنیای مادی لست و ما در آن دنیا یک زندگی أبدی داریم که ان زندگی از آن روح ما است و نه جسم ما...

لذا ما هرچه ب جسم مان برسیم و از روح مان غفلت کنیم در اصل داریم ظلم ب دنیای آخرت مان میکنیم.  ..


لذا هرچه ما ب نعمتهای دنیایی  علاقمند بشیم باعث میشود از علاقمندیهای معنوی محروم بشویم...

نفس انسان کارش این است که انسان را وسوسه ب لذتهای دنیوی و زودگذر کند و در اصل نفس وسیله ای است برای شیطان که مارا از خدای خود غافل کند...

دستورات و خواهش های تفسانی انسان بسیار است..

آن خواهش های نفسی ک بسیار ب روح انسان صدمه میزند را خداوند انجام آنهارا حرام کرده است همانند   خوردن خوراکیهای حرام.انواع گناهان شهوتی.گفتن های حرام همانند دروغ و ...این دستورات لطمه شدیدی به روح میزند لذا آنها را دین اسلام حرام میداند...


دستورات دیگر نفس انسان لطمه های کمتری ب انسان میزند که دین آنهارا مکروه دانسته و گفته اگر انجام داده نشود خیلی خوب است...

اما واقعیت این است که اگر انسان دل از دنیا بکند و بخواهد راه رسیدن به خدارا بصورت جدی و قوی پیش بگیرد و تصمیم بگیرد که ب هبچ وجه دیگر کارهای حرام را انجام ندهد و در این راه ثابت قدم شود ب مرور زمان روح او از خاصیت خدایی بیشتری پیدا میکند و انسان ب جایی میرسد که امورات مکروه راهم نیز همانند گناه برای خود خطر میداند و از آنها دوری میکند.. 

اگر در انجام ندادن مکروهات نیز ثابت قدم و مقید بشود ب جایب میرسد که امورات مباح که دین آنهارا حرام نموده نیز برای خود ضرر میداند و از آنها دوری میکند البته این مرتبه بسیار راه طولانی دارد و انسان باید ریاضت ها و مجاهدت ها بکشد که ب این مرتبه برسد...

لذا در بسیاری از زندگی های عارفان واصل ب خدا میبینیم که آنها در دنیا از خوردن ها و نوشیدنیها و حتی خواب شان ب حداقل ها اکتفا کردند و سرمایه خود رابه رسیدگی ب روح و غذای  روح شان میکنند...


لذا اگر میبینیم در این دنیا ب چیزی علاقمند هستیم و آنرا برای خود خوش میدانیم باید توجه کنیم که آنها از خواهش های نفسانی است.و فکر نکنیم ک خواهش ها و هوس ها فقط در کارهای حرام است. بلکه خیر و انسان اگر پیشرفت کند ب یک سری خواهش های نفس توجه میکندکه انسانهای مادی از آنها غفلت میکنند...

البته اشتباه نشود برای انسانهای مادی وظیفه ای نیست که از خواهش های نفسانی مباح هم دوری کنند و اگر انهارا انجام دهند یعنی گناه انجام داده اند ولی واقعیت این است ک اگر انسان معنویتش را بالا ببرد خودش با اراده خود از انها دوری میکند...

یا ب بیان دیگر خداوند از انسانهای مادی توقع انجام ندادن کارهای مباح را ندارد ولی از انسانهای بالامقام چنین انتظاراتی را دارد...

ولی ما انسانهای عادی هم نباید زیاد به امورات نفس بپردازیم و هرانچه دوس داریم را بخوریم و بیاشامیم زیرا این کار موجب تسلط بیشتر نفس بر روح میشود و اراده معنوی انسان را کم میکند...


لذا اگر میبینیم غذایی رادوست داریم یا به فعلی برای ما لذتبخش است  باید بدانیم اینها از امورات نفسانی است هرچندخوردن انها برای ما گناه محسوب نمیشود و خداوند مارا باخوردن غذاهای دوست داشتنی حلال مجازات نمی کند ولی این دوست داشتن ها باعث علاقمندی بیشتر ب دنیا و زندگی در این دنیا میشود...


التماس دعا

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۴

یک حقیت پنهان وغافل از اکثرا

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۰۷ ب.ظ

به نام خالق هستی.


خواهشا به دقت بخوانید


باید بدانیم که خواهش های نفسانی آنچه برداشت ما از آن است نیست بلکه خییلی فراتر از این امورات است...
اگر دقت کرده باشیم استاد شجاعی  نیازمندیها و تعلقات روزمره ما از جمله نیازمندیهای طبیعی را نیز جزو خواهش های نفسانی میدانند و اصولا آنچه را که مارا آرام میکند و ما آنهارا برای خود خوش میدانیم همه از خواهش های نفس است..

نیازمندیعای طبیعی حتی شامل خوردنیها.خوابها..گفتنها..رفتارها..دیدنها..شنیدنیها و.. همه میتواند از امورات نفسانی وخواسته نفس باشد منتهاش هرکسی در مرتبه خود از آنها متوجه میشود یک نفر در مرتبه محرمات آنهارا درک میکند. یک نفر در مرتبه مکروهات آنهارا درک میکند ودر نهایت یک نفرهم در مرحله مباحات نیز متوجه خواهش های نفس میشود..مباحی که ما گناه نمیدانیم ممکن است برای شخصی همانند گناه برایش مهم باشد(دقت شود).

گرچه سخت است اما یک واقعیت عینی است راه تقرب واقعی در انجام عکس خواهش نفس خواهد بود...
انسانها باتوجه به شفافیت و تطهیر بودن روح شان متوجه خواهش های نفس خواهند شد...

شایان ذکر است که معصومیت پیامبران و امامان نیز نشأت گرفته از خاصیت روحی آنهاست برای مثال همانطور که من و شما از رفتن به درون آتش معصوم هستیم و جرأت انجام چنین کاری را نداریم اولیای خدا انجام دادن عمل مباح ما برایشان همانند رفتن به اتش ما برای آنهاست...
هرچه انسان به تزکیه نفس مداومت کند در هر مرحله ای یک جور تعلقات برایش جلوه گری خواهد کرد.....
این همان قبض و بسط و یا به عبارتی جلوه گری صفات جمال و جلال خداوند برای بنده اش خواهد بود...
با تجلی کردن صفات جلال در دل انسان ادرا متوجه نقص ها و آلودگیهای خود میکند و سپس با تجلی صفات جمال اورا وادار ب تطهیر باطن خود میکند اگر این مرحله گذشت باز با تجلی صفات جلال انسان متوجه نقص هایی میشود که تا به حال متوجه آنها نبود و با صفات جمال دوباره سعی درتطهیر خود میکند والی آخر ...این خصوصیت تا بالاترین مقام انسانی ادامه دارد...

اصل مطلب:
تازمانیکه مقید به انجام واجبات و ترک محرمات نشویم مراحل بالایی برایمان قابل درک و محسوس نخواهد بود و اگر این مرحله گذشت خواهیم میفهمد که همان مکروهات هم به نوبه خود نوعی از گناه است و مقابله با آن لازمه ترقی است تا اینک مباحات نیز برای انسان متوقف کننده خواهد بود و کسیکه این مراحل را طی کرده باشد متوجه مطلب خواهد شد...



والسلام


التماس دعا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۰۷

دشمنترین دشمن

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۱۲ ب.ظ

به نام خالق هستی


قل انماأعظکم بواحدة أن تقوموالله مثنی وفرادی................عذاب شدید   آیه ۴۶سوره سبأ
ای پیامبر بگو من شمارا موعظه میکنم به یک کلمه و آن اینکه قیام کنید برای خدا جمعی و فردی...

آیه بالا که از کلمه واحده از آن یاد کردیم میگوید قیام کنید برای خدا...

تشبیه:

همانطور که میدانیم زمانیکه قیامی برای مردم واجب میشود در عین زمان باید تکلیف انجام شود مثلا زمانیکه جنگی رخ میدهد و قیام برای مسلمانان واجب میشود بابد در زمان حال انجام تکلیف کنند وطرف نمی تواند بگوید من فردا اقدام میکنم.من یک هفته دیگر میروم جنگ و...

در این آیه هم میگوید قیام کنیدبرای خدا یعنی در عین زمان و در زمان حال و هرگونه تأخیر در انجام آن خلاف فرمان الهی خواهد بود...
حالا این قیام در مراتب پایین تر وحداقلی یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات..ولی مراتب بالایی آن تمام ابعاد بندگی را شامل میشود...
باید بدانیم که بسیاری از اهالی جهنم و حتی مومنان اهل تسویف هستند یعنی کسانیکه امروز و فردا میکنند و باهمین حرفها عمر خودرا تباه میکنند حالا هر انسانی در مرتبه خود دچار این اغوای شیطانی میشوند یک نفر با گناهان و یک نفر دیگر هم متوقف شدن در مرتبه پایین/
 لذا اهل تسویف شامل همه اکثر انسانها اعم از گنه کار و مومن میشود...

مقالات شجاعی:

اصولا هر آنچه ما با آن خوش هستیم و آرام میگیریم اعم از نیاز معمولی و طبیعی اکثرا از خواهش های نفس است مایه هلاکت مااست اگر درک میکردیم.مسیر تمایلات معمولی و مسیر روزمره خواستهای ما آنچنان که فکر میکنیم چیز ساده ای نیست بلکه اکثرا از نیاز جسمی و دنیوی نشأت گرفته و مارا متوقف میکند..

مشورت بانفس خود اندر  فعال
هرچه گوید عکس آن باشد کمال


ابن خواسته های ما به شدت مایه تسویف ما خواهد بود چراکه ظرفیت تلخی مبارزه با نفس و خواسته آن مارا به مجاهدت و ریاضت میطلبد...
والعصر  ان الانسان لفی خسر   الاالذین ءامنو و عملوالصالحات.....

آنجاکه میگوید جر کسانیکه ایمان آوردند باید بدانیم که اگر ایمان واقعی بیاوریم معرفت عمیقی نسبت به نفس خود و خواسته خود پیدا خواهیم کرد و عملو الصالحات پس قطعا ماراب مجاهدت و عکس خواسته نفس ترغیب خواهد کرد
درغیر این صورت میشویم لفی خسر(دقت شود)...


والسلام

التماس دعا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۶:۱۲

علم وعمل دو بال مکمل برای سیر الی الله

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ب.ظ

به نام خالق هستی.


آیت الله بهجت ره:
اگر بدانچه فقط میدانستیم عمل میکردیم قطعا رستگار میشدیم...

این حرف بسیار دقیق و سنجیده است...و دقیقا مصداق همان حدیث قدسی است که میگوید زبان بنده میشود زبان من...
این حرف همانطور در مراتب بالای بندگی و برای سالکان اتفاق می افتد در مراتب پایین تر  هم برای مومنان و بنده های دیگر هم صدق میکند..
وآن این است:
در سیر الی الله که سالک در  مقدمات سیر قرار دارد با عمل کردن خالص و با یقین و فقط با در نظر گرفتن مقام ولایت  ب انچه میداند و سفارش های استاد اگر عمل کند و مداومت ورزد الطاف الهی شامل حال بنده شده و از یک سری علم و دانسته ها برای بنده پرده برداشته شده و او ب علم جدیدی احاطه پیدا میکند ک راهنمای او در ادامه راه سیر الی الله است و این روند تا مراتب بالایی سیر ادامه دارد یعنی بنده با عمل علم کسب نیکند و اگر دوباذه ب علم داده شده عمل کند علوم دیگر بر او افاضه میشود...
این روند ادامه دارد تا حجاب ها از انسان برداشته شود...

حالا بیاییم سراغ مؤمنان:
اگر مؤمن ب انچه  میداند عمل کند که همان اعمال در قالب شرعیات است  مسلما خداوند او را برای قرب بیشتر آنچه را که در ادامه نیازمند آن است را برای او فراهم خواهد کرد......

بخاطر همین است ک میگویند: قرآن را دو وجهه است...
ظاهر آن که در قالب حکم است و باطن آن که در قالب علم است...
پس ب ظاهر قران ک حکم شرعیات خداست اگر عمل شود و مداومت مسلما خداوند از علم و کرم خود به بنده برای سیر در ادامه کمک خواهد کرد...


التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۲:۵۵

تقصیری هم نداری چون تجربه نکرده ای...

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۷ ب.ظ

به نام خالق هستی.


عجب جامعه ای شده...چه جامعه ی غربی..

غربت از یاد خدا...

غربت از حرف خدا...

غربت ت از کار برای خدا...

غربت از عشق به خدا..

دریغ...

اخه میبینم تا یه نفر مومن در درگاه خداست چطوری تشویق میشه..


تشویق که چه عرض کنم!!! با نسبت اومول بودن طرف را تشویق میکنند...


مثلا میبینه طرف اهل موسیقی گوش دادن نیست...میگه که نه دیگ اینقدر طرف بخواد اومول باشه...

اصلا اومول یعنی چه؟؟

آخه بیچاره تو نمیتونی طرف مقابلت رو درک کنی...چون به اون مراتب نرسیده ای قبول کردن این احوال برات سخته...

میدونی چرا؟؟؟

چون یه لحظه با خودت فکر میکنی که انجام ندادن فلان عمل چقدر برات زجر آوره بعد فکر میکنی که اون طرف هم داره این زجر را تحمل میکنه...

درحالیکه اینطور نیست بیچاره..

اون داره عشق بازی میکنه با خدای خود درحالیکه تو به یک زجر بهش نگاه میکنی...

حرفم اینه...


@اگه میبینی ترک کردن فلان کار برات سخته به همون سختی برای مردم دیگه فکر نکن...

@اگه فلان کار را توفیق انجام دادنش را پیدا نکرده ای ارزش توفیق طرف را پایین نیار...

@اگر میبینی طرف مقید به کاریه با کلمه اومول بودن خردش نکن...


به جای این توجیهات سعی کن فاستبقو الخیرات را درنظر آوری...



التماس دعا...والسلام


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۲۳:۰۷

آنچه مهم است چیز دیگریست...

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ب.ظ

به نام خالق هستی.


گفتیم که نزدیکترین راه رسیدن به خدا خودسازی است...


خودسازی وظیفه هرشخصی در هر منصب و شغل و جایگاه است...


حالا طرف میخواهد پزشک متخصص باشد یا میخواهد یک کارگر ساختمان باشد...فرقی نمی کند هر دو در یک طرق قرار دارند..

آنچه آن دنیا مورد سوال قرار میگیرد اعمالی است که از انسان سر زده است..


فراموش نشود آن دنیا شخص از بیسوادی تحصیلی مواخذه نمیشود بلکه عالم بدون عمل مواخذه خواهد شد...


حالا کسی ممکنه سوال کند که عه؟؟یعنی چه؟؟ طرف این همه زحمت کشیده مهندس شده..دکتر شده ..بعد با ی بیسواد در اه رسیدنب خدامساوی اند؟؟؟


درجواب چنین شخص باید گفت


@اولا تحصیل در درجه اول زندگی راحت تر و خوشتر و زیباتری را برای شخص به ارمغان می آورد


@ثانیا تحصیل کردن می تواند با نیت های گوناگون انجام گیرد همانند دانشمندان هسته ای آمریکا..شما چنین تحصیلی را مطلوب میدانید؟؟ که شخص برای سلطه بر مردم کشورهای مستضف  تحصیل و اختراع کند...؟؟؟


@ثالثا ما گفتیم هردو در یک طریق قرار دارند نه با یک سرعت در کنارهم...

اولین تفاوتی که در نوع سیر این دو شخص وجود دارد این است که

شخص با سواد چون در جامعه از جایگاه محترم تری برخوردار است مسلما شرایط و امکانات بیشتری جهت انواع گناهان برایش وجود دارد لذا پرهیزکاری چنین شخصی سیر بیشتری در راه رسیدن به خدا برایش فراهم میسازد تا یک شخص کارگر...یک گارگر ممکنه یک پیشنهاد رشوه یک میلیونی بهش بدند ولی یک قاضی را ممکنه یک پیشنهاد میلیاردی ؟؟آیا در صورت پرهیزکاری این دوشخص از یک پاداش برخوردارند؟؟؟خیر...البته اگر جفت با نیت الی الله تقوا پشه کننذ..

و دومین تفاوت آنها این است که یک شخص با تحصیل با نیت الهی ممکن است به رسالت خاصی منصوب شود که او را میتواند همانند یک عمر اورا ب خدا نزدیک کند..

سومین تفاوت این است که ممکنه شخص به رسالت هم منصوب نشه ولی همین تحصیل اورا به تحقیق بیشتر در سیر در آفاق واداشته که ممکنه معرفت اورا بیشتر کرده باشد زیرا به نظم قوانین خدا پی برده است...


 

ولی هردو می توانند با مراقبه بر اعمال خود و پاکسازی نیت از غیر خدا راه خود را برای رسیدن به خدای خود هموار سازند...


مگرنه ما پزشک متخصص داریم ک شاید نماز هم نخواند در حالیکه یک کارگر دایم به فکر رسیدن به خدا باشد...


والسلام...

التماس دعا...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۵ ، ۲۱:۴۳

شاه راه رسیدن به خدا

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ

به نام خالق هستی.


این سوال برای همه ی مردم وجود داره که شاه راه رسیدن به خدا چیست؟

چه کاری باید کرد که به خدا سریع تر رسید؟

واقعا جواب چیست؟؟؟

همه جور جوابی من از مردم شنیده ام...

نظر شما چیست؟

ولی فکر کنم خود خدا تو قرآن بهترین راه را گفته باشه...

اگه ی نگاه به آیات سوره شمس بیندازیم میبینیم خدا با قسم های مکرر میگه ای بندگان من اگر می خواهید رستگار شوید که به من برسید به فکر خود باشید..خود را درست کنید..خود را  پاک کنید..


تزکیه نفس تنهاترین و بهترین راه رسیدن به خدا است...


نمی دانم چرا همه میخواهند  جامعه را اصلاح کنند    چرا به فکر خود نیستند...

چی در جامعه دیدند را نمی دانم...

کلا مشکل اساسی امروزی بشر همین است...که همه می خواهند بشریت را اصلاح کنند  و کسی به خودش توجهی ندارد...

دریغ از آن که رسیدن به خدا باید از خود شخص شروع شود..

نمی گیم تو جامعه نقش نداشته باشید در حالیکه این اصلا شدنی نیست ولی بدان آن جامعه ای که تو را از توجه به خودت دور کند هیچ ارزشی ندارد...


قد افلح من زکها....


آقای عزیز لازم نکرده که شما جامعه را اصلاح کنی...شما خودتو اصلاح کن برای بهترین درجه های انسانیت هم کفایت می کنه نمی خواد مستقیم بری سراغ جامعه...شما اگه خودتو از رذایل اخلاقی دور کردی خدا خودش توفیق خدمت به جامعه و عزت مند شدن را بهت عطا میکنه...

والسلام...


التماس دعا




۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۸

راه رسیدن به خدا

جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ

به نام خالق هستی؟


تا حالا با خود فکر کرده ایم چطوری می توان به خدا رسید؟


اصلا راه رسیدن به خدا یعنی چه؟مگه خدا جایی هست ک باید به او برسیم؟؟؟

جواب مسلما خیر است..

در چند پست میخواهیم دراین زمینه کمی صحبت کنیم...


مسلما همه ما می دانیم که خداوند تمام صفات خوب را تا حدی بی نهایت داراست..یعنی حد و حدودی نمی توان برای صفات خدا مشخص کرد...

مثلا  کریم است..تا جاییکه نمی توان مشخص کرد..

حکیم است تا جاییکه نمی توان ...

انسان هم جانشین خدا برروی زمین است..

مسلما بین رییس و جانشین باید شباهت هایی وجود داشته باشد...


انسان زمانی به خدا نزدیک شده که به صفات خدا نزدیک شده باشد..هرچه از صفات خدا به خود بگیریم یعنی تقرب..


به عبارت دیگر یکی از راه های کسب معرفت نزدیک شدن به صفات خدایی می باشد...

این کسب  معرفت و صفات تا جایی ادامه دارد که

چشم انسان می شود دید خدا..

حرفش همان حرف خدا..

عملش عمل خود خدا..


این حرف خود خداس..خدا می گوید من میشوم چشم و زبان و گوش  بنده ام...


ادامه دارد...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۰

تاسوعای حسینی

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۶ ب.ظ

به نام خالق هستی.

بعضی از محبان و شیعیان اهل بیت از نادانی بر این باورند که حضرت ابالفضل در روز تاسوعا یعنی نهم محرم به شهادت رسیده است..

درحالیکه اینطور نیست و ایشان هم همانند دیگر یاران امام حسین درروز عاشورا به شهادت رسیده اند...


و تاسوعا فقط منسوب به ایشان هست..همانطورکه دهه ی اول محرم هرشبش به یکی از بنی هاشم ها مناسبت دارد شب نهم محرم نیز به حضرت ابالفضل منسوب است...


روز تاسوعا روزی است که امام و لشکریانش در محاصره کامل لشکر کوفیان قرار گرفتند...و هیچ کس دیگر نمی توانست به لشکر امام ملحق شود... در چنین روزی امام از برادرش عباس خواست تا امشب را از دشمن مهلت بگیرد  تا با یارانش به عبادت خدا مشغول شوند...


التماس دعا...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۶:۱۶

چرا حادثه کربلا اتفاق افتاد؟؟؟

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۳ ب.ظ

به نام خالق هستی


@ یکی ازمهمترین علل حوادث کربلا عمربن خطاب خلیفه دوم می باشد..

زیرا تمام حوادث ب دست بنی امیه اتفاق افتاده و به قدرت رسیدن بنی امیه زمانی بود که معاویه به دستور عمر فرماندار شام شد...

کار به جایی رسید و معاویه  چنان درشام قدرت گرفت که عمر توانایی مقابله بااو را نداشت بخاطر همین بود که عثمان با نقشه های غمر خلیفه شد زیرا عثمان هم از بنی امیه بوده است...

چون عثمان از بنی امیه بود و اکثر مقامات را از خاندان بنی امیه منصوب کرده بود لذا ازادانه جنایت می کردند و ترسی نداشتند ..

بخاطر همین بود که مردم بر عثمان شوریدند زیرا شورش را در اورده بود...


بنی امیه جنایات خلفا را دیده بودند و شاهد هتک حرمت به اهل بیت پیامبررا ازجانب خلفا می دیدند بخاطر همین بود که جرات اون همه جنایت را در سرزمین کربلا پیداکردند...


لذا علت حادثه کربلا را باید در زمان خلفا جستجو کرد...

انگیزه های قیام عاشورا{محمددشتی}


التماس دعا...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۲۳:۰۳

بیایم عین علی باشیم....

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

به نام خالق هستی.

میگن حضرت علی در روز همانند فرد مجاهدی بود که انگار سالهای زیادی را در کار دنیا تجربه کرده و در دل شب همانند عابدی بود ک کارش فقط  عبادت بوده...

حالا بیایم فکر کنیم؟؟

به نظرتون  بین این دو ویژگی مولا کدوم ویژگیمونا میتونیم به او نزدیک کنیم...؟؟؟

حرفم اینه

در شغلمون سعی کنیم با بیشترین تلاش کار کنیم..چون این ویژگیمونا بیشتر میتونیم بهش شبیه کنیم...






۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۵۷

به خدا اعتماد کنیم

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ب.ظ

به نام خالق هستی.


سلطان به وزیر گفت۳سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟

وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود.
غلامی فهمیده وزیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.

اینکه :خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟
غلام گفت؛ هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا...!
اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد.
اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.

اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.
وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد.
گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند...


به خدا اعتماد کنیم...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۳