بنام خالق هستی
ما و اعمال ما
اعمال ما و ما
در منطق ما انسان ها اینطور است که یک عملی را انجام می دهیم و تمام میشود
مثلا دیده شده که طرف یک معصیتی را انجام داده و وقتی برای کسی تعریف میند میگوید اره این قضیه مال چندین سال است و تمام شد رفت اینکه مال الان نیست
و یا مثلا دیده ایم که وقتی میخواهند عملی را توجیه کنند میگویند یک شب که هزار شب نمیشه یک شب است تمام میشود میرود مثلا برا همین عروسی رفتن ها
اصولا ما اینطور فکر میکنیم که زمانیکه یک عمل معصیتی را انجام میدهیم گذر زمان آنرا کمرنگ میکند و خودمان عملی که برایمان گذشته ها انجام شده حالات روحی ان عمل زیاد برایمان محسوس نیست
حال کلا اینطور فکر کردن اصلا درست است و یا نه
اصلا ببینیم مبانی دینی ما راجب ان چه میگوید و همچنین ببینیم این گذر زمان برای عمل انجام شده مصلحی می اورد و یا خیر
ما ملاک را قرآن میگذاریم ببینیم قران چه میگوید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (18) حشر
ای کسانیکه ایمان اورده اید از خداوند پروا کنید و هرکسی باید تامل و نظر کند که برای خود په چیزی از پیش فرستاده است از خدا پروا کنید چراکه خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است
نکته اول اینکه در این آیه دوبار بیان شده که از خدا پروا کنید و یا تقوا پبشه کنید که مجال مقاله ما نیست
و نکته دیگر آنکه راجب اعمال انسان نفرموده که چه چیزی انجام میدهید بلکه بیان داشته از آنچه از پیش فرستاده اید و این نکته مدنظر ما است
عمل از پیش فرستاده
ما فکر میکنیم که عمل انجام شده پشت سر ما قرار میگیرد و با گذر زمان یک عمل انجام شده و ما پیش افتاده ایم یعنی عمل ما مربوط به گذشته است و ما از آن زمان جلو افتاده ایم و آن عمل را پشت سر گذاشته ایم
درحالیکه این منطق قرآن نیست
قران میگوید قضیه برعکس است
قرآن میفرماید هر عملی که تو انجام دادی او پیشاپیش تو رفت و تو پشت سر باقی ماندی تو عمل را جلو فرستادی و تو هنوز مانده ای که به او برسی
خیلی حرف غجیبی است هر عملی که انسان انجام میدهد چه خوب و چه بد در منطق قران از پیش فرستاده است
و بعد این انسان است که باید به او برسد
قضیه چیست؟؟؟
قضیه این است که ما بر منطق زمان می نگریم ولی قران به منطق دیگر که نشئه است مینگرد
عمل خوب تو به نشئه ی خوبها میرود و عمل بد تو به نشئه بدهاو تو با گذر عمرت در واقع داری به کلیه اعمالت که یا در نشئه خوبها و یا نشئه بدها است نزدیک و نزدیکتر میشوی
حال این حرفها را زدی که چه :
که اینکه ک
گذر زمان تو را از عملت دور نمی کند که بخواهی خودت را فریب دهی که یک عملی بود تمام شد رفت خیررر بلکه تازه آغاز شد و آغاز ان که به نتیجه اعمالت برسی بلکه تو روز به روز داری به او نزدیک میشوی
حال اگر عمل خوب است که خوشا بر احوالت و اگر عمل بد است گذر زمان تو را به فراموشی آن عمل دچار نسازد بلکه قبل از آنکه به او برسی یک فکری به حال خودت کن
توبه ای کن نمیدانم بالاخره جبرانش کن تا او را از نشئه بدها به جایگاه نشئه خوبها منتقل کنند
حال گذر زمان
گذر زمان برای عمل ازپیش فرستاده مفید است و یا خیر
اگر عمل معصیتی بوده که گذر زمان درصورتی مفید است که زمان تو را توفیق به جبران ان کند مگر نه تو روز به روز داری به معصیتت نزدیک میشوی و اگر هزاران سال ان از ان عمل بگذرد عمل خاصیتش را ازدست نمی دهد بلکه فقط دارد تو را به او نزدیک میکند
و اگر عمل صالحی است که گذر زمان دوباره بستگی به خودت دارد
ممکن است گذر زمان تو را به ریای بعد از عمل دچار کند و عمل صالحت را از ارزش ان بکاهد و یا حتی تبدیل به معصیت کند
برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیارد ز پس تو پیش فرست
برگرفته از کتاب آشنایی با فرآن 6 شهید مطهری حوالی صفحات 177
پایان