( طلبه رسانا )

( طلبه باید رسانای فرهنگی باشد نه عایق یعنی هرآنچه از نیکی فرا میگیرد بتواند به مردم هم برساند )

( طلبه رسانا )

( طلبه باید رسانای فرهنگی باشد نه عایق یعنی هرآنچه از نیکی فرا میگیرد بتواند به مردم هم برساند )

(  طلبه رسانا  )

( اللهم عجل لولیک الفرج )
( ففرو الی الله )

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ مرداد ۹۸، ۱۵:۱۷ - یا صاحب الزمان ادرکنی
    👌👌

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ سلام دانشجو» ثبت شده است

مبانی معرفتی

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۹ ب.ظ

بنام خالق هستی

 

 

 تفاوت انسان‏ها با یکدیگر

انسان‌ها با یکدیگر متفاوت‌اند و دین به این تفاوت، توجه داشته و آن را به رسمیت شناخته است. متفاوت دیدن انسان‌ها که موضوعی مهم ولی مغفول است، دارای ضرورت‌ها و آثار و نتایج بسیاری در حوزۀ عمل فردی و اجتماعی است. برای برقراری ارتباط صحیح با دیگران نیز، باید تفاوت بین انسان‌ها را به رسمیت شناخت. در عین حال تفاوت صفات، روحیات و توانمندی‌های انسان‌ها با یکدیگر، دارای نتایجی مفید و ضروری است.  مستندات زیر نتیجۀ جستاری در منابع دینی است که به این موضوع پرداخته و برخی از این تفاوت‌ها را بیان می‌کند.


آیات

تفاوت در بهره‌های دنیایی

آیه1

انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ وَ لَلاَخِرَةُ أَکْبرَ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبرَ تَفْضِیلاً (اسراء21)

با تأمل بنگر چگونه برخى از آنان را بر برخى [در امور مادى و بهره‏هاى دنیایى‏] فزونى بخشیدیم، و همانا آخرت از نظر درجات برتر، و از جهت فزونى بیشتر است‏

تفاوت در خلق و خوی

آیه2

قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبیلا (الإسراء : 84)

بگو: هر کس بر پایه خلق و خوى و عادت‏هاى اکتسابى خود عمل مى‏کند، پس پروردگارتان به کسى که راه یافته‏تر است، داناتر است.

تفسیر

آیه کریمه عمل انسان را مترتب بر شاکله او دانسته به این معنا که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است چنانچه در فارسى گفته‏اند" از کوزه همان برون تراود که در اوست" پس شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جارى در بدن است که بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویات او را نشان مى‏دهد.

و این معنا هم با تجربه و هم از راه بحثهاى علمى به ثبوت رسیده که میان ملکات نفسانى و احوال روح و میان اعمال بدنى رابطه خاصى است، و معلوم شده که هیچوقت کارهاى یک مرد شجاع و با شهامت با کارهایى که یک مرد ترسو از خود نشان مى‏دهد یکسان نیست، او وقتى به یک صحنه هول‏انگیز برخورد کند حرکاتى که از خود بروز مى‏دهد غیر از حرکاتى است که یک شخص شجاع از خود بروز مى‏دهد و همچنین اعمال یک فرد جواد و کریم با اعمال یک مرد بخیل و لئیم یکسان نیست.

منبع:

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص: 262


روایات

اگر تفاوت بین انسان‌ها نبود هلاک می‌شدند

متن:

امام علی (ع): لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَکُوا

ترجمه:

مردم تا زمانى که متفاوت باشند، همواره در خیر و خوبى هستند و همین که یکسان شوند نابود شوند.

منبع:

الأمالی، شیخ صدوق، ص: 446


علم به تفاوت در خلقت، ازبین برندۀ اختلافات

متن:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ

قَالَ کُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْکَ جَنَّتِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ کُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْکَ نَارِی وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِی ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِکَ صَارَ یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ وَ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ ثُمَّ أَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَإِذَا هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ

فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ

وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِی ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ

فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا

فَقَالَ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً فَکَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ یَا رَبِّ أَقِلْنَا-

 فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُکُمْ فَادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ- فَلَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاء

ترجمه:

امام باقر(ع) فرمود: اگر مردم بدانند، آغاز آفرینش چگونه بوده، دو تن با یک‌دیگر (در امر دین) اختلاف نمی‌کنند. همانا خداى عز و جل پیش از آنکه مخلوق را بیافریند، فرمود: آبى گوارا پدید آی! تا از تو بهشت و اهل طاعت خود را بیافرینم، و آبى شور و تلخ پدید آى! تا از تو دوزخ و اهل معصیتم را بیافرینم، سپس به‌ آن دو دستور فرمود تا آمیخته شدند، از این جهت است که مؤمن کافر زاید و کافر مؤمن.

آنگاه گلى را از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدت مالش داد، به ناگاه مانند مور به جنبش در آمدند

سپس به اصحاب یمین فرمود: به سلامت به سوى بهشت

و به اصحاب شمال فرمود: به سوى دوزخ و باکى هم ندارم.

آنگاه امر فرمود تا آتشى افروخته گشت

و به اصحاب شمال فرمود: در آن داخل شوید، از آن ترسیدند و پرهیز کردند،

سپس به اصحاب یمین فرمود: داخل شوید: آنها داخل شدند،

پس فرمود: سرد و سلامت باش آتش سرد و سلامت شد.

اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از لغزش ما در گذر و از نو بگیر، فرمود: از نو گرفتم، داخل شوید، ایشان به رفتند و باز ترسیدند، در آنجا فرمانبردارى و نافرمانى پا برجا گشت، پس نه این دسته میتوانند از آنها باشند و نه آنها میتوانند از اینها باشند.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 6


دانستن تفاوت انسان‌ها باعث عدم سرزنش یکدیگر

متن:

عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَکَیْفَ ذَاکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَجْزَاءً بَلَغَ بِهَا تِسْعَةً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً ثُمَّ جَعَلَ الْأَجْزَاءَ أَعْشَاراً فَجَعَلَ الْجُزْءَ عَشْرَةَ أَعْشَارٍ ثُمَّ قَسَمَهُ بَیْنَ الْخَلْقِ فَجَعَلَ فِی رَجُلٍ عُشْرَ جُزْءٍ وَ فِی آخَرَ عُشْرَیْ جُزْءٍ  حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءاً تَامّاً وَ فِی آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَ جُزْءٍ  وَ آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَیْ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ ثَلَاثَةَ أَعْشَارِ جُزْءٍ حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءَیْنِ تَامَّیْنِ ثُمَّ بِحِسَابِ ذَلِکَ حَتَّى بَلَغَ بِأَرْفَعِهِمْ تِسْعَةً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً  فَمَنْ لَمْ یَجْعَلْ فِیهِ إِلَّا عُشْرَ جُزْءٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْعُشْرَیْنِ وَ کَذَلِکَ صَاحِبُ الْعُشْرَیْنِ لَا یَکُونُ مِثْلَ صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ الْأَعْشَارِ وَ کَذَلِکَ مَنْ تَمَّ لَهُ جُزْءٌ لَا یَقْدِرُ عَلَى أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْجُزْءَیْنِ وَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ هَذَا الْخَلْقَ عَلَى هَذَا لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً.

ترجمه:

شهاب گوید: شنیدم امام صادق(ع) فرمود: اگر مردم می‌دانستند که خداى تبارک و تعالى این مخلوق را چگونه آفریده، هیچ کس دیگرى را سرزنش نمی‌کرد، عرض‌کردم:- اصلحک اللَّه- مگرچگونه بوده است؟ فرمود: همانا خداى تبارک و تعالى اجزائى آفرید و آنها را تا 49 جزء رسانید، سپس هر جزئى را ده بخش کرد (تا جمعا 490 بخش شد) آنگاه آن‌ها را میان مخلوق پخش کرد، و به مردى یک دهم جزء داد و به دیگرى دو دهم تا به یک جزء کامل رسانید و به دیگرى یک‌ جزء و یک دهم داد و به دیگرى یک جزء و دو دهم و به دیگرى یک جزء و سه دهم تا بدو جزء کامل رسانید، سپس به همین حساب به آن‌ها داد تا به عالی‌ترینشان 49 جزء داد، پس کسى که تنها یک دهم جزء دارد، نمی‌تواند مانند دو دهم جزء دار باشد و نیز آن‌که دو دهم دارد مثل صاحب سه دهم نتواند بود و نیز کسى که یک جزء کامل دارد، نمی‌تواند مانند داراى دو جزء باشد، و اگر مردم می‌دانستند که خداى عز و جل این مخلوق را بر این وضع آفریده هیچ کس دیگرى را سرزنش نمى‏کرد.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 44


تفاوت در مقدار ایمان

روایت1:

متن:

عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْقَرَاطِیسِی‏ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع‏) یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ‏ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَیْ‏ءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ مَنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ إِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَیْکَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَتَکْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ کَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ.

ترجمه:

عبدالعزیز گوید امام صادق(ع) به من فرمود: ای عبد‌ العزیز! ایمان، مانند نردبانى است که ده پله دارد و پله‏هاى آن یکى پس از دیگرى پیموده مى‏شود. پس کسى که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین‏تر خود چنین سخنى بگوید). آن را که در پله پایینتر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را مى‏اندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایینتر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالاکشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار که او را مى‏شکنى. و هر کس مؤمنى را بشکند باید شکستگى او را جبران کند.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 45


روایت2:

متن:

الإمام الباقر(ع): إنَّ المُؤمِنینَ عَلى‏ مَنازِلَ، مِنهُم عَلى‏ واحِدَةٍ، و مِنهُم عَلَى اثنَتَینِ، و مِنهُم عَلى‏ ثَلاثٍ، و مِنهُم عَلى‏ أربَعٍ، و مِنهُم عَلى‏ خَمسٍ، و مِنهُم عَلى‏ سِتٍّ، و مِنهُم عَلى‏ سَبعٍ. فَلَو ذَهَبتَ تَحمِلُ عَلى‏ صاحِبِ الواحِدَةِ ثِنتَینِ لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ الثِّنتَینِ ثَلاثاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ الثَّلاثِ أربَعاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ الأَربَعِ خَمساً لَم یَقوَ، وعَلى‏ صاحِبِ الخَمسِ سِتّاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ السِّتِّ سَبعاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ هذِهِ الدَّرَجات‏‏.

ترجمه:

امام باقر(ع): مؤمنان، داراى درجات اند. بعضى از آنان، یک درجه دارند؛ بعضى دو درجه، بعضى سه درجه، بعضى چهار درجه، بعضى پنج درجه، بعضى شش درجه، و بعضى هفت درجه. بنا بر این، اگر خواسته باشى بر آن که یک درجه دارد، دو درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که دو درجه دارد، سه درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که سه درجه دارد، چهار درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که چهار درجه دارد، پنج درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که پنج درجه دارد، شش درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد و اگر بر آن که شش درجه دارد، هفت درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. درجات، این‌گونه‌اند.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 45


روایت3:

متن:

الإمامُ علی(ع)- لَمّا ذُکِرَ عِندَهُ اختِلافُ الناسِ-: إنّما فَرَّقَ بَینَهُم مَبادِئُ طِینِهِم، و ذلکَ أنّهُم کانوا فِلقَةً مِن سَبَخِ أرضٍ و عَذبِها، و حَزنِ تُربَةٍ و سَهلِها، فَهُم عَلى حَسَبِ قُربِ أرضِهِم یَتَقارَبُونَ، و على‏ قَدرِ اختِلافِها یَتَفاوَتُونَ، فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ العَقلِ، و مادُّ القامَةِ قَصیرُ الهِمَّةِ، و زاکِی العَمَلِ قَبیحُ المَنظَرِ، و قَریبُ القَعرِ بَعیدُ السَّبرِ، و مَعروفُ الضَّریبَةِ مُنکَرُ الجَلِیبةِ، و تائهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، و طَلِیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنان‏

ترجمه:

امام علی(ع): چون در حضور آن حضرت سخن از تفاوت میان آدمیان به میان آمد- فرمود: مبدأ طینت مردم، میان آنان تفاوت ایجاد کرده است؛ به این معنا که آنها از تکه یا قطعه‏اى بودند که از زمین شور و شیرین و خاک درشت و نرم ترکیب شده است؛ بنابر‌این، آدمیان بر حسب نزدیک بودنِ خاکشان به یکدیگر، با هم نزدیکند و به اندازه جدایى خاکشان از یکدیگر، متفاوتند. بنابراین بسا نیکو چهره‏اى ببینى کم‌خرد، و بلند قامتى کوتاه همّت، و نیکوکارى زشت‏رو، و خُرد‌جثه‏اى ژرف‏اندیش، و نیک‏سیرتى با ظاهرى کریه و سرگشته‌دلى پراکنده‌هوش و گشاده‏زبانى آگاه و بینا.

منبع:

نهج البلاغة، خطبه: 234 ص: 355


روایت4:

متن:

عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَنْتُمْ وَ الْبَرَاءَةَ یَبْرَأُ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ بَعْضُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَکْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَنْفَذُ بَصَراً مِنْ بَعْضٍ وَ هِیَ الدَّرَجَاتُ‏ [أی درجات الإیمان أوهى الدرجات التی ذکرها اللّه فی قوله:« هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ»(آل عمران163)

ترجمه:

صباح بن سیابه گوید: امام صادق(ع) فرمود: شما را با بیزارى چه‌کار که از یک‌دیگر بیزارى می‌جوئید؟ همانا مؤمنین بعضى از بعض دیگر افضل‌اند و بعضى از بعض دیگر نمازش بیشتر است و بعضى تیز‌بینیش بیشتر است و همین است درجات ایمان (که خداى تعالى فرماید: همه آنان را [چه مؤمن، چه کافر] نزد خدا درجات و منزلت‏هایى [متفاوت‏] است‏)

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 45


تفاوت در درجات نزد خدا

متن:

عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ * هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ‏»(آل‌عمران162و163) فَقَالَ: اللَّهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ بِوَلَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِیَّانَا یُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى.

ترجمه:

عمار ساباطی می‌گوید از امام صادق (ع) پرسیدم در باره کلام خداوند متعال که فرمود: آیا کسى که از خشنودى خدا پیروى کرده مانند کسى است که بخشم خدا گرفتار شده و در دوزخ جایگاه دارد؟ چه بد سرانجامیست! ایشان درجات مختلفى نزد خدا دارند» آنها که پیرو رضوان خدایند همان ائمه‏اند، اى عمار! بخدا که آنها [ائمه (ع)] درجات اهل ایمانند، که بوسیله ولایت و معرفت آنها [مومنین] نسبت بما [اهل بیت]، خدا اعمال نیکشان را چند برابر کند و درجات عالى آنها را افراشته سازد.

منبع:

الکافی، ج‏1، ص: 430


تفاوت در میزان فهم و درک علم

متن:

امام علی(ع): لَیسَ کُلُّ العِلمِ یَستَطیعُ صاحِبُ العِلمِ أن یُفَسِّرَهُ لِکُلِّ النّاسِ؛ لِأَنَّ مِنهُمُ القَوِیَّ وَ الضَّعیفَ و لِأَنَّ مِنهُ ما یُطاقُ حَملُهُ و مِنهُ ما لا یُطاقُ حَملُهُ، إلّا مَن یُسَهِّلُ اللّهُ لَهُ حَملَهُ و أعانَهُ عَلَیهِ مِن خاصَّةِ أولِیائِه

ترجمه:

امام علی (ع): هر علمى چنان نیست که دارنده‏اش بتواند آن را براى تمام مردم تبیین کند؛ زیرا برخى از مردم [در فهم آن‏] قوى و برخى ضعیف‏‏اند و برخى دانش‏‏ها قابل تحمّل و برخى غیر قابل تحمّل‏‏اند، مگر براى آن که از اولیاى مخصوص خداوند باشد که خدا شنیدن آن را برایش آسان مى‏‏کند و او را در این کار، کمک مى‏‏رساند.

منبع:

التوحید شیخ صدوق، ص: 268

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۹

به نیابت همه سلام دهید

پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۴۳ ب.ظ

بنام خالق هستی


زمانیکه میخواهید به بزرگی سلام دهید به نیابت همه و دسته جمعی سلام کنید


داستانیکه تعریف میکنم را یکی از رفقای روحانیون مان که امسال به زیارت امام رضا نایل شدمد برای بنده نقل قول میکرد

ایشان میگفت این داستان را یکی از خادمان امام رضا که این قضیه برایش اتفاق افتاده بود برایم تعریف کرد


این خادم کفته چند سال پیش در  زمان حیات ایت الله بهجت این بزرگوار هرروز صبح به زیارت امام رضا می امد و من به ایشان سلام میکردم و ایشان سرش را بالا می اورد و جواب سلام بنده را میداد

در یکی از روزها که دیدم ایت الله از دور دارد می اید با خود به امام رضا گفتم یا امام رضا این بار میخواهم به نیابت تمامی این زائرانت که در جوارت هسستند  به این مرد بزرگ سلام کنم

ایشان میگفت همچین که ایت الله بهجت نزدیک شدند و من طبق معمول که ب ایشان سلام میکردم اینبار به نیابت همه زائران به ایشان گفتم سلام علیکم

ایت الله بهجت سر راه بالا اوردند و چیزی نگفتند و سرش را زیر انداختند دوباره سرشان را بالا اوردند و چیزی نگفنتد تا چندین بار تا بالاخره سرشان را بالا اوردند و به بنده گفتند سلام علیکم جمیعا

دفعات قبل ایشان میگفتند سلام علیکم اما این بار که به نیابت زائران به ایشان سلام کردم فرمودند سلام علیکم جمیعا


نتیجه داستان :اگر به بزرگی خواستید سلام دهید به امامان  و یا به امام زادگان و یا حتی مومنان به نیابت بقیه هم سلام کنید این هم برای ما بهتر است و هم به خیری هم به بقیه رسیده است

بخاطر همین است که میگویند زیارت امامان که میروید برای مثال به نیابت امام زمان زیارت کنید


التماس دعا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۴۳

کلام النبی

جمعه, ۳۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۳۷ ق.ظ

بنام خالق هستی


در محضر شیخ حسنعلی #نخودکی

❤️✨حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:

✨🍃اول آنکه در آغاز هرکار بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم.

✨🍃دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید الحمدالله رب العالمین.

✨🍃سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: استغفرالله ربی و اتوب الیه.

✨🍃چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

✨🍃پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید ماشاالله.

✨🍃ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید: حسبناالله و نعم الوکیل.

📔 نشان از بی نشان ها،علی مقدادی اصفهانی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۷ ، ۰۱:۳۷

قضاوت بر ظاهر لااااااااااا

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۳۲ ب.ظ


بنام خالق هستی.

💢آیت الله سید حسن عاملی :

🔸به هیچکس به چشم حقارت نگاه نکنید چون از ملکوت انسان ها خبر ندارید. بعضی ها چنان در بزرگ شدن موفق شده اند که تصوّر آن برای ما نابالغ ها مشکل است؛ و یک دلیل برای بزرگی آن‌ها این است که در ظاهر هیچ حکایتی از اعتلا در آن‌ها دیده نمی شود.

تذکر :

این جمله ها صرف یک تشریفات نیست  حقیقت است و انسان عاقل واااقعا چنین عقیده ای دارد





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۷ ، ۱۹:۳۲

یک شاه راه

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۷ ب.ظ

بنام خالق هستی


مرحوم علامه کشمیری استاد شیخ جعفر ناصری نقل میکند که :

روزی در ایوان طلای امیرالمومنین مرحومامام را دیدم دستم را به سر شانه او زدم و به او گفتم:

اقا به جان این امیرالمومنین قسم من شما را خیلی دوست دارم

به من بگویید چه کرده اید که به این صمود و وجود و معنویت دست یافته اید؟؟؟

امام فرمودند:

قرآن آقا  قرآن قرآن که البته مراحی دارد و مرحله اول آن تلاوت و توجه است


شرح : همه کسانی که اهل  تلاوت قرآن هستند می دانند که تلاوت واقعا یک حس معنوی خاصی به انسان دست میدهد و واقعا یک لذت بخصوصی دارد

بخاطر همین است که در روایات آمده که شراب مومن در دنیا قرآن است  تلاوت قرآن است

و واقعا همینطور است زیرا انسان با تلاوت قرآن یک مستی معنوی به او دست میدهد


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۲۳:۲۷

توفیق

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱ ق.ظ
بنام خالق هستی
  • راه برای اهلش باز و آسان است  توفیق شامل حال همه کسنمیشود
اکثرا فکر می کنند بزرگان لابد زحمات بسیاری را متحمل شده اند که حالا به این مقامات رسیده اند
یک مثال میزنم شما خودتان تا ته خط یروید
عده ای هستند خدا دوست شان دارد و آن اینکه آخر شب که میخواهند بخوابند وضو میگیرند و باطهارت به رختخواب می روند 
این یک توفیق بس عظیم است بس عظیم (اگر درک کنیم)
اما بااین حال بین این همه ادم چندنفر این توفیق شامل حال شان میشود؟؟!!
خیلی کم!!
آیا کار سختی هست؟؟ 
فکر نمی کنم
ایا وقت گیر و به زحمت انداز است؟؟؟
فکر نمی کنم
آیا در قبال انجام ان باید غرامت و یا هزینه ای پرداخت کنی؟؟؟!
فکر نمی کنم

پس چرا این کار را همه انجام نمی دهند
اصلا چرا بگم همه؟؟؟!!
چرا همه مومنان انجام نمی دهند؟؟!!
چون توفیق اشت
لیاقت است
فیض است
رشد است

و همه کس قرار نیست از  رشد آن استفاده کنند
اینکه میگویم قرار نیست را دلیلش را خدا میداند
اما خب خیلی ها قابلیت ندارند و یکی از دلایل محکم آن این است که مردم نمیخواهند
یعنی نمی خواهند که رشد کنند 
و جالب اینکه خودشان نمی دانند که نمی خواهند
خیلی حرف هستاااا
نمی دانند که نمی خواهند

بحث فقط به این فیض نیستااا کلا برای تمام فیوضات این قائده حاکم است
و مطلب اینکه فکر نمی کنم این کار و عبادت برای کسانی که انجام می دهند کار سخت و دشواری باشد
اما برای کسیکه اهلش نیست میگوید بروبابا کی حال دارد  اصلا خواب از سرمون می پره و دلایل دیگر که نادان نمی داند این توجیه برای خودش است و اصل قضیه آن بوده که توفیق شامل حالش نیست که آنرا انجام دهد

فهمیدید چه می خواهم بگویم؟؟؟!!!
خیلی از عبادت دها و فیوضاتی که بزرگان انجام میدهند توفیقی است که شامل حال شان شده و فکر نکنید آن کارها برای شان دشوار است خیررر
اصلا فکر نمی کنم خدا عبادت با کراهت و اذیت را دوست داشته باشد 

و میدانی چه باعث شده که این توفیقات شامل حال خیلی از بزرگان میشود؟؟؟!
چون آنها می خواستند
انها می خواستند
آنها طالب بودند
آنها سمج بودند

اما ما چی؟؟
خودم را عرض میکنم
نمی دانیم که نمی خواهیم
و نمیخواهیم
و زندگی مان با نخواستن دارد سپری میشود

بزرگان خواستن را عمدتا از توسل به ائمه اطهار گرفتند
توسل کنیم زجه بزنیم  بلکه دست مان را بگیرند
التماس دعا





۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۰۰:۰۱

صراط تیزتر و ظریف تر از لبه شمشیر

سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۷ ب.ظ

به نام خالق هستی


قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳﴾

بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم (۱۰۳)؟؟؟

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴿۱۰۴﴾

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۷

بحث به تو نیست

چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۱۵ ب.ظ

به نام خالق هستی


یک مطلبی است که بااینکه امری مقدس است اما مایه غفلت بعضی ها میشود

یک سری ها خب به لطف خدا وائمه توفیق پیدا میکنند و خادمی اهل بیت بالاخص سالار شهیدان حضرت اباعبدلله الحسین ع را پیدا میکنند

اما

اما

این یک لطفی است که هرکه بخواهد و حواسش را جمع کند  میتواند با آن رشد پیدا کند اما ممکنه بعضی ها نه تنها رشد کنند بلکه مایه غفلت شان شود حتی این توفیق ازآنها سلب شود

آقا مثلا شما توفیق پیدا میکنی برای امام حسین ع مراسم عزاداری بگیری  موکب بزنی و یا هرخدمت دیگر

دراین میان همه را کم و بیش دیده ایم که گاهی اوقات جایی از این مراسم می لنگیده اما به لطف امام حسین ازجایی که فکرش را نمیکردی فراهم میشود و مشکل حل میشود

خب مراسم از ان امام حسین است و حضرت مسلما نخواهد گذاشت کار به مشکل برخورد کند

حرفم این است که اینی که مشکل و لنگی بودم یک کار حل میشود چندان ربطی به شخص بانی ندارد

یعنی این نیست که بگیم بانی لابد ادم خیلی خدایی و خوب است که این مشکل برای مراسم او حل شده

هرچند این فیوضات توفیق هرکسی نمیشود

اما اینی که بانی بخواهد به مدح وثنای خود حمل کند  یک تفکر منحرف است

گفتیم که مراسم های امام حسین که مسلما همیشه هست و خواهد بود و خودشان هم مدیریت خواهند کرد و اگر جایی مشکلی پیش اید خودشان حل خواهند کرد 

این است که ان شاءلله بانی جلسه خدای ناکرده عجب و غروری سراغش نیاید و به خود گیرد بلکه عقیده باید براین باشد که روضه و مراسم ازآن امام بوده و خواهد بود حالا این وسط نه اینکه لایق بوده ایم بلکه لطف وکرم حضرت بوده و این کار را به دست ما گذاشته گرفته شود که ماهم یک فیض و فضیلتی برده باشیم

من که اینطور فکر میکنم بقیه را نمیدونم

شاید هم عقیده من کمیش غلط و یا همش غلط باشد

التماس دعا


See the source image


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۲۲:۱۵

ضرورت خودسازی

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ق.ظ

به نام خالق هستی.



باسلام و وقت بخیر...🎤🎤🎤


ضرورت خودسازی...
خداوند درسوره شمس پس از قسم های متعدد تاکید میکند که آنکس رستگار شد که خود را تزکیه کرد...🎀🎀🎀
این درحالیست که اکثر ما از این موضوع غافل ویاکمتر به آن اهمیت میدهیم...

ما اگرشعاع دایره را  مقصد اعلی بدانیم پس مساحت آن دارای بی نهایت نقطه است.اما شعاع فقط یک نقطه است..
این مثلی است برای صراط مستقیم  است که صراط راست تنها یک راه است و مابقی راه ها یا ب این صراط نزدیک و یا دور میشوند و  اصل صراط مخصوص رسل وائمه بوده و خواهد بود..
هرچه ب این صراط نزدیکتر بشویم خطرات بیشتری مارا تهدید میکند..وحتما شنیده ای ک گویند صراط مستقیم از شمشیر تیزتر و برنده تر است و اگر یک قدم برداشته شود انگار هزاااار قدم برداشته و اگر یک لغزش داشته ای هنانند هزاااران لغزش نسبت ب مراتب پایین تر است.و این روشن است چرا ک اگر قرار باشد تیزتر وبرنده تر از شمشیر باشد پس چنانک پایت را اندکی کج گذاشتی سقوطت حتمی است...🎲🎲🎲

برای این صراط تشبیهاتی زیادی وجود دارد مثلا اینک بین دو نقطه در علم هندسه تنها یک خط راست وجود دارد وان خط راست نزدیکترین مسافت بین این دونقطه است ولی بی نهاااایت خط های غیر مستقیم برای وصول این دونقطه وجود دارد...
گویا ان خط راست اصل صراط و مابقی خطوط سبیل ها هستند...
واینها حکایت صراط راست است ک کار هر بنی آدمی نیست و برای رسیدن ب این  صراط مسافتهای زیادی باید طی شود...

اگر از یک بعد بخواهیم ب این صراط بنگریم میتوانیم علم اخلاق را درنظر اوریم...👇👇👇
توضیح اجمالی:
اخلاق جمیله تنها یک صفت هستند و آن اوسط است و مابقی اخلاق ها طرف افراط وتفریط هستند...
برای مثال سخاوتمندی یک اخلاق جمیله مطلق است اما طرف تفریط آن بخیل و طرف افراط آن اسراف است که هردو از مهلکات واخلاقیات رذیله هستند...
برای هر صفتی چنین است..و هر اخلاق جمیله یک شعاع دارد و ان اوسط است و بی نهایت صفات در طرف افراط و تفریط ان وجود دارد.ولازم ب ذکر است ک منظور از بی نهایت درجات مختلف افراط و تفریط  اخلاق را شامل میشود...


پس منظور از خودسازی همان تحصیل اوسط اخلاقیات است...

اینک یک اخلاق جمیله را شناسایی کرده و از طرف افراط و تفریط آن دوری کنیم...
و این درحالی اسن که وجود ما پر از افراط ها و تفریط های اخلاقیات است و اگر برای پاکسازی ازانها زحمت نکشیم چه بسا یک روزی مایه هلاکت ما شود...
طرف ممکن است عمرش را  به خیالش عبادت کرده اما از یک صفت و عادت زشت خود بی خبر بوده و یا میدانسته و ب ان اهمیت نداده..حال ب نظر شما شیطان روی این نقطه ضغفش سرمایه گذاری نمی کند؟! آیا این لعین شده میگذارد انسان از این صفت قسر در رود؟ و یا اینک میگذارد یک روزی ودر یک زمان خاصی و درمکانی ودر موقعیت خاصی اورا به پرتگاه بیندازد؟؟!!!
پس بدانیم ضرورت شناخت اخلاقیات مان ضروری است و باید عادت های پست و زشت خود را شناسایی و مجاهدت لازم را برای کنارگذاشتن انها و ملکه شدن نفس وبه اوسط آن اخلاق انجام دهیم...
و انسان ها ممکن است از عادت های زشت مختلف برخوردار باشند
یک نفر بسیااار حسود است و نمیداند و یک نفر هم مثلا بخیل و یا...🔦🔦🔦
هرکسی باتوجه به محیط زندگی و نوع تربیت خانوادگی و موقعیت های شغلی وعوامل مختلف دیگر ...از صفات زشتی برخوردار باشد خواه بداند و یا نداند ودرهرصورت کنارگذاشتن انها برای تقرب امری است لازم....👂👂👂





ادامه دارد...
✍️

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۰

یک حقیت پنهان وغافل از اکثرا

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۰۷ ب.ظ

به نام خالق هستی.


خواهشا به دقت بخوانید


باید بدانیم که خواهش های نفسانی آنچه برداشت ما از آن است نیست بلکه خییلی فراتر از این امورات است...
اگر دقت کرده باشیم استاد شجاعی  نیازمندیها و تعلقات روزمره ما از جمله نیازمندیهای طبیعی را نیز جزو خواهش های نفسانی میدانند و اصولا آنچه را که مارا آرام میکند و ما آنهارا برای خود خوش میدانیم همه از خواهش های نفس است..

نیازمندیعای طبیعی حتی شامل خوردنیها.خوابها..گفتنها..رفتارها..دیدنها..شنیدنیها و.. همه میتواند از امورات نفسانی وخواسته نفس باشد منتهاش هرکسی در مرتبه خود از آنها متوجه میشود یک نفر در مرتبه محرمات آنهارا درک میکند. یک نفر در مرتبه مکروهات آنهارا درک میکند ودر نهایت یک نفرهم در مرحله مباحات نیز متوجه خواهش های نفس میشود..مباحی که ما گناه نمیدانیم ممکن است برای شخصی همانند گناه برایش مهم باشد(دقت شود).

گرچه سخت است اما یک واقعیت عینی است راه تقرب واقعی در انجام عکس خواهش نفس خواهد بود...
انسانها باتوجه به شفافیت و تطهیر بودن روح شان متوجه خواهش های نفس خواهند شد...

شایان ذکر است که معصومیت پیامبران و امامان نیز نشأت گرفته از خاصیت روحی آنهاست برای مثال همانطور که من و شما از رفتن به درون آتش معصوم هستیم و جرأت انجام چنین کاری را نداریم اولیای خدا انجام دادن عمل مباح ما برایشان همانند رفتن به اتش ما برای آنهاست...
هرچه انسان به تزکیه نفس مداومت کند در هر مرحله ای یک جور تعلقات برایش جلوه گری خواهد کرد.....
این همان قبض و بسط و یا به عبارتی جلوه گری صفات جمال و جلال خداوند برای بنده اش خواهد بود...
با تجلی کردن صفات جلال در دل انسان ادرا متوجه نقص ها و آلودگیهای خود میکند و سپس با تجلی صفات جمال اورا وادار ب تطهیر باطن خود میکند اگر این مرحله گذشت باز با تجلی صفات جلال انسان متوجه نقص هایی میشود که تا به حال متوجه آنها نبود و با صفات جمال دوباره سعی درتطهیر خود میکند والی آخر ...این خصوصیت تا بالاترین مقام انسانی ادامه دارد...

اصل مطلب:
تازمانیکه مقید به انجام واجبات و ترک محرمات نشویم مراحل بالایی برایمان قابل درک و محسوس نخواهد بود و اگر این مرحله گذشت خواهیم میفهمد که همان مکروهات هم به نوبه خود نوعی از گناه است و مقابله با آن لازمه ترقی است تا اینک مباحات نیز برای انسان متوقف کننده خواهد بود و کسیکه این مراحل را طی کرده باشد متوجه مطلب خواهد شد...



والسلام


التماس دعا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۰۷

دشمنترین دشمن

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۱۲ ب.ظ

به نام خالق هستی


قل انماأعظکم بواحدة أن تقوموالله مثنی وفرادی................عذاب شدید   آیه ۴۶سوره سبأ
ای پیامبر بگو من شمارا موعظه میکنم به یک کلمه و آن اینکه قیام کنید برای خدا جمعی و فردی...

آیه بالا که از کلمه واحده از آن یاد کردیم میگوید قیام کنید برای خدا...

تشبیه:

همانطور که میدانیم زمانیکه قیامی برای مردم واجب میشود در عین زمان باید تکلیف انجام شود مثلا زمانیکه جنگی رخ میدهد و قیام برای مسلمانان واجب میشود بابد در زمان حال انجام تکلیف کنند وطرف نمی تواند بگوید من فردا اقدام میکنم.من یک هفته دیگر میروم جنگ و...

در این آیه هم میگوید قیام کنیدبرای خدا یعنی در عین زمان و در زمان حال و هرگونه تأخیر در انجام آن خلاف فرمان الهی خواهد بود...
حالا این قیام در مراتب پایین تر وحداقلی یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات..ولی مراتب بالایی آن تمام ابعاد بندگی را شامل میشود...
باید بدانیم که بسیاری از اهالی جهنم و حتی مومنان اهل تسویف هستند یعنی کسانیکه امروز و فردا میکنند و باهمین حرفها عمر خودرا تباه میکنند حالا هر انسانی در مرتبه خود دچار این اغوای شیطانی میشوند یک نفر با گناهان و یک نفر دیگر هم متوقف شدن در مرتبه پایین/
 لذا اهل تسویف شامل همه اکثر انسانها اعم از گنه کار و مومن میشود...

مقالات شجاعی:

اصولا هر آنچه ما با آن خوش هستیم و آرام میگیریم اعم از نیاز معمولی و طبیعی اکثرا از خواهش های نفس است مایه هلاکت مااست اگر درک میکردیم.مسیر تمایلات معمولی و مسیر روزمره خواستهای ما آنچنان که فکر میکنیم چیز ساده ای نیست بلکه اکثرا از نیاز جسمی و دنیوی نشأت گرفته و مارا متوقف میکند..

مشورت بانفس خود اندر  فعال
هرچه گوید عکس آن باشد کمال


ابن خواسته های ما به شدت مایه تسویف ما خواهد بود چراکه ظرفیت تلخی مبارزه با نفس و خواسته آن مارا به مجاهدت و ریاضت میطلبد...
والعصر  ان الانسان لفی خسر   الاالذین ءامنو و عملوالصالحات.....

آنجاکه میگوید جر کسانیکه ایمان آوردند باید بدانیم که اگر ایمان واقعی بیاوریم معرفت عمیقی نسبت به نفس خود و خواسته خود پیدا خواهیم کرد و عملو الصالحات پس قطعا ماراب مجاهدت و عکس خواسته نفس ترغیب خواهد کرد
درغیر این صورت میشویم لفی خسر(دقت شود)...


والسلام

التماس دعا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۶:۱۲

کلمه واحده

چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ق.ظ

به نام خالق هستی.


قل انماأعظکم بواحدة أن تقوموالله مثنی وفردی ثم تتفکروامابصاحبکم من جنةان هو الانذیرلکم بین یدی عذاب شدید

ای پیامبر بگومن شمارا موعظه میکنم به یک کلمه و آن اینکه:قیام کنید برای خدا باهمدیگروبه تنهایی و دراین أمر فکر کنیدکه صاحب شما (پیامبر)جنون ندارد وحقیقت جز این نیست که اوفرستاده خداست وشمارا از عذاب سختی که درپیش است میترساند..

آیه ۴۶سوره مبارکه سبأ...


آیه بالا ب نظری شاید کلهم هدف قرآن را به انسان گوشزد میکند...
 بویژه عبارت اعظکم بواحدة ان تقوموالله مثنی وفردی


خدا خطاب ب پیامبر که ب مردم بگو شمارا نصیحت میکنم به کلمه واحده...
کلمه واحده یعنی اصل حرف خدا و حجت هایش 
و خدا میگوید تمام آنچه ما میگوییم برای یک هدف است...
در این آیه آن هدف قیام برای خدا معرفی شده است.. 

اولا باید درنظربیاوریم که کلمه قیام همیشه به معنی بپاخاستن برای رزم و جنگ نیست و قیام صرفا یعنی خروج در جهت انجام کاری یا هدفی یا بپاخاستن به نیت خاصی...
چه موعظه ای بالاتر از موعظه خدا...
حرف خدا این است که ای انسان بپاخیز برای خدا جمعی و تک نفری...
صراحتا پیداست که یعنی در تنهایی و درجامعه کارت و قیام باید برای خدا باشد...
اگر در یک نگاه ب آن نگاه کنیم گویی منظور از فردی یعنی عبادت شخصی و مراقبت از گناهان ک در خفا ممکنه انسان انجام دهد 

و مثنی اشاره به وظایف اجتماعی و اینکه انچه در جمع و جامعه انجام دهی برای خدا باشد و بس...

آیا غیر از این است که حرف خدا همین است؟
درجامعه امروزی کمترین  عمل را در مصداق عبارت ان تقولوالله مثنی داریم...

همچنین اینک سفارش ب جمعی اشاره دارد یعنی این راه ک انسان گوشه نشینی و فقط ب فکر خود باشد با صراط مستقیم منافات دارد و صرفا طریق الی الله با مردم و به کمک یکدیگر در عین مراقبت شخصی میباشد...

بعضی جاهاش استدلال شخصی بود...

برگرفته از مقالات استادشجاعی...
التماس دعا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۱۱:۳۹

شاه راه رسیدن به خدا

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ

به نام خالق هستی.


این سوال برای همه ی مردم وجود داره که شاه راه رسیدن به خدا چیست؟

چه کاری باید کرد که به خدا سریع تر رسید؟

واقعا جواب چیست؟؟؟

همه جور جوابی من از مردم شنیده ام...

نظر شما چیست؟

ولی فکر کنم خود خدا تو قرآن بهترین راه را گفته باشه...

اگه ی نگاه به آیات سوره شمس بیندازیم میبینیم خدا با قسم های مکرر میگه ای بندگان من اگر می خواهید رستگار شوید که به من برسید به فکر خود باشید..خود را درست کنید..خود را  پاک کنید..


تزکیه نفس تنهاترین و بهترین راه رسیدن به خدا است...


نمی دانم چرا همه میخواهند  جامعه را اصلاح کنند    چرا به فکر خود نیستند...

چی در جامعه دیدند را نمی دانم...

کلا مشکل اساسی امروزی بشر همین است...که همه می خواهند بشریت را اصلاح کنند  و کسی به خودش توجهی ندارد...

دریغ از آن که رسیدن به خدا باید از خود شخص شروع شود..

نمی گیم تو جامعه نقش نداشته باشید در حالیکه این اصلا شدنی نیست ولی بدان آن جامعه ای که تو را از توجه به خودت دور کند هیچ ارزشی ندارد...


قد افلح من زکها....


آقای عزیز لازم نکرده که شما جامعه را اصلاح کنی...شما خودتو اصلاح کن برای بهترین درجه های انسانیت هم کفایت می کنه نمی خواد مستقیم بری سراغ جامعه...شما اگه خودتو از رذایل اخلاقی دور کردی خدا خودش توفیق خدمت به جامعه و عزت مند شدن را بهت عطا میکنه...

والسلام...


التماس دعا




۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۸

راه رسیدن به خدا

جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ

به نام خالق هستی؟


تا حالا با خود فکر کرده ایم چطوری می توان به خدا رسید؟


اصلا راه رسیدن به خدا یعنی چه؟مگه خدا جایی هست ک باید به او برسیم؟؟؟

جواب مسلما خیر است..

در چند پست میخواهیم دراین زمینه کمی صحبت کنیم...


مسلما همه ما می دانیم که خداوند تمام صفات خوب را تا حدی بی نهایت داراست..یعنی حد و حدودی نمی توان برای صفات خدا مشخص کرد...

مثلا  کریم است..تا جاییکه نمی توان مشخص کرد..

حکیم است تا جاییکه نمی توان ...

انسان هم جانشین خدا برروی زمین است..

مسلما بین رییس و جانشین باید شباهت هایی وجود داشته باشد...


انسان زمانی به خدا نزدیک شده که به صفات خدا نزدیک شده باشد..هرچه از صفات خدا به خود بگیریم یعنی تقرب..


به عبارت دیگر یکی از راه های کسب معرفت نزدیک شدن به صفات خدایی می باشد...

این کسب  معرفت و صفات تا جایی ادامه دارد که

چشم انسان می شود دید خدا..

حرفش همان حرف خدا..

عملش عمل خود خدا..


این حرف خود خداس..خدا می گوید من میشوم چشم و زبان و گوش  بنده ام...


ادامه دارد...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۰

تاسوعای حسینی

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۶ ب.ظ

به نام خالق هستی.

بعضی از محبان و شیعیان اهل بیت از نادانی بر این باورند که حضرت ابالفضل در روز تاسوعا یعنی نهم محرم به شهادت رسیده است..

درحالیکه اینطور نیست و ایشان هم همانند دیگر یاران امام حسین درروز عاشورا به شهادت رسیده اند...


و تاسوعا فقط منسوب به ایشان هست..همانطورکه دهه ی اول محرم هرشبش به یکی از بنی هاشم ها مناسبت دارد شب نهم محرم نیز به حضرت ابالفضل منسوب است...


روز تاسوعا روزی است که امام و لشکریانش در محاصره کامل لشکر کوفیان قرار گرفتند...و هیچ کس دیگر نمی توانست به لشکر امام ملحق شود... در چنین روزی امام از برادرش عباس خواست تا امشب را از دشمن مهلت بگیرد  تا با یارانش به عبادت خدا مشغول شوند...


التماس دعا...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۶:۱۶