یک شاه راه معنوی
بنام خالق هستی
بنام خالق هستی
بنام خالق هستی
بت خفی
این مطلبی که میخواهم عرض کنم بسیار مهم است اما کمتر به آن توجه میشود
اگر بخواهم در یک جمله بگویم این است :
مردم برای مردم زندگی میکنند رفتار میکنند عمل میکنند
خلی حرف هستااا اینکه مردم برای مردم زندگی میکنند
اگر جمع کنیم چهار بت گرفتار مردم است
بت نفس
بت ابلیس
بت دنیا
و بت مردم
بله...بت مردم
اکثر افراد حرف مردم برایشان خیلی مهم است.به نحویکه شاید اینده خود را به حرف مردم گره بندند و براساس اینکه چه دوست داشته باشد مردم راجبش بگویند اینده خود را بسازند
این است که مردم جدا از ازاینکه طعمه بت های نفس و شیطان و دنیا باشند در کنار ان هرکدام برای یکدیگر و برای هم زندگی می کنند
و به جرات میگویم که کمتر کسی دچار بت مردم نیست
به نظر شما چند درصد مردم برای حرف مردم رو بع این دانشگاه ها اورده و آوای مهندسی و پزشکی و ....را در سر می پرورانند
هرچند برای خودشان هم هست اما مردم در ان خییلی دخیل هستند
آخه چه؟؟مگر تو قرار است حقوقت را از دست مردم بگیری؟؟؟
حرف مردم چقدر به تو سوئ میبخشد؟؟؟
و چقدر از آدم ها بخاطر حرف مردم از خیلی از ارزشها کوتاه امدند
طرف دوست دارد برود حوزه و در مقام روحانی قرار گیرد اما از حرف مردم چنین اراده ای را ندارد و چقدر تاسف بار است
اگر برای مردم زندگی کردی یک برده ای هستی در دست مردم
و این را شوخی نگیریم
چه بدبختانه که بخاطر مردم زندگی کنیم
بنام خالق هستی
موضوع: چیستی عبادت
به راستی عبادت چیست؟
و ان اعبدونی هذاصراط مستقیم
وهمانا من را بپرستید که این راه راست است/
یک مطلبی که باید ب آن توجه کرد آن است که هر واجب و مستحبی در جایگاه و زمان و مکان خودش عبادت است و در غیر آن زمان نه تنها مایه سعادت است بلکه میتواند سبب هلاکت طرف شود
خودمونیم بیخود نیست که خیلی مردم از این مردم مومن عاصی هستند
چرا که خیلی جاها آنطور که باید عمل کرده باشند نکرده اند و مایه ناراحتی و زدگی خیلی ها شده اند
مثال واضحش اونه ک مثلا گفته اند اگر در نماز مادر شخص را صدا زد طرف صراحتا جواب مادر را بدهد و باید دانست که چنین مواردی خیلی پیش می آید
خیییلی جاها شاید کار دیگر بر نماز ارجحیت داشته باشد
مثلا مردم محتاج کمک تو هستند خب چه لزومی دارد که نماز را همان موقع بخوانی درحالیکه پنج الی شش ساعت دیگر برای نماز وقت داری
نماز اول وقت صرفا همان اول وقت زمانی نیست
بلکه در اولین وقت ممکن که بدون عذر باشد میشود اول وقت.
دوست مان حرف قشنگی میزد
حالا نمیدانم این در روایات ها آمده و یا نه
او میگفت:
مثلا برای نماز اول وقت اگر کسی با تو کاری داشت و تو میخواهی نماز اول وقت بخوانی درحالیکه میدانی بعد از نمازهم میتوان کار طرف را حل کرد اینجاست که باید به ظرفیت طرف را بسنجی
اگر او شخص متدین و منطقی است که با درخواست برای نماز و سپس همکاری ناراحت نمیشود به او پیشنهاد بده کبعد ازنماز درخدمتیم اما اگر میبینی بااین حرف متقاعد نمیشود و ناراحت میشود نماز رامطرح نکن و کار او را راه بینداز
و این واقعا رفتار مناسبی است
مشکل ما این است که تشخیص حق از باطل و یا حق اولی را درست شناسایی نمیکنیم
اینکه میگویند انسان درتمام ۲۴ ساعت باید به یاد خدا باشد و درعبادت که منظور آن عبادت های شخصی نیست که...بلکه آن است که تشخیص دهی در هر زمان و مکان و موقعیتی وظیفه تو چیست و همان را انجام دهی (خوشا انان که دایم در نماز اند )
و این اصل عبادت است
ما باید معیار هر کار کلی و جزئی را این قرار دهیم که وظیفه ما چیست
وظیفه
وظیفه
این مطلب ساده ای نیستاااا
وظیفه عین عبادت است اما عبادت آنچه که فکر میکنیم همیشه وظیفه نیست
تشخیص وظیفه در یک فعل کلی خیلی به انسان سود میبخشد
و تشخیص وظیفه در فعل جزئی میتواند جهش مثبتی برای ادامه راه طرف باشد
هر کدام میتواند در مقام آزمون الهی نیز در بیایند
باید خیلی حواسمان را جمع کنیم شوخی نیست
مثلا اگر طرف تشخیص دهد که طلبگی دروس دین وظیفه اوست
آنجاست که خواندن ونوشتن و راه رفتن بسوی مدرسه و همه و همه که مربوط به امورات طلبگی اش باشد تماما عبادت است و آن هم اصل عبادت
وظیفه را دریابیم
تذکر :
این جمله ها صرف یک تشریفات نیست حقیقت است و انسان عاقل واااقعا چنین عقیده ای دارد
به نام خالق هستی
به نام خالق هستی.
باسلام و وقت بخیر...🎤🎤🎤
ضرورت خودسازی...
خداوند درسوره شمس پس از قسم های متعدد تاکید میکند که آنکس رستگار شد که خود را تزکیه کرد...🎀🎀🎀
این درحالیست که اکثر ما از این موضوع غافل ویاکمتر به آن اهمیت میدهیم...
ما اگرشعاع دایره را مقصد اعلی بدانیم پس مساحت آن دارای بی نهایت نقطه است.اما شعاع فقط یک نقطه است..
این مثلی است برای صراط مستقیم است که صراط راست تنها یک راه است و مابقی راه ها یا ب این صراط نزدیک و یا دور میشوند و اصل صراط مخصوص رسل وائمه بوده و خواهد بود..
هرچه ب این صراط نزدیکتر بشویم خطرات بیشتری مارا تهدید میکند..وحتما شنیده ای ک گویند صراط مستقیم از شمشیر تیزتر و برنده تر است و اگر یک قدم برداشته شود انگار هزاااار قدم برداشته و اگر یک لغزش داشته ای هنانند هزاااران لغزش نسبت ب مراتب پایین تر است.و این روشن است چرا ک اگر قرار باشد تیزتر وبرنده تر از شمشیر باشد پس چنانک پایت را اندکی کج گذاشتی سقوطت حتمی است...🎲🎲🎲
برای این صراط تشبیهاتی زیادی وجود دارد مثلا اینک بین دو نقطه در علم هندسه تنها یک خط راست وجود دارد وان خط راست نزدیکترین مسافت بین این دونقطه است ولی بی نهاااایت خط های غیر مستقیم برای وصول این دونقطه وجود دارد...
گویا ان خط راست اصل صراط و مابقی خطوط سبیل ها هستند...
واینها حکایت صراط راست است ک کار هر بنی آدمی نیست و برای رسیدن ب این صراط مسافتهای زیادی باید طی شود...
اگر از یک بعد بخواهیم ب این صراط بنگریم میتوانیم علم اخلاق را درنظر اوریم...👇👇👇
توضیح اجمالی:
اخلاق جمیله تنها یک صفت هستند و آن اوسط است و مابقی اخلاق ها طرف افراط وتفریط هستند...
برای مثال سخاوتمندی یک اخلاق جمیله مطلق است اما طرف تفریط آن بخیل و طرف افراط آن اسراف است که هردو از مهلکات واخلاقیات رذیله هستند...
برای هر صفتی چنین است..و هر اخلاق جمیله یک شعاع دارد و ان اوسط است و بی نهایت صفات در طرف افراط و تفریط ان وجود دارد.ولازم ب ذکر است ک منظور از بی نهایت درجات مختلف افراط و تفریط اخلاق را شامل میشود...
پس منظور از خودسازی همان تحصیل اوسط اخلاقیات است...
اینک یک اخلاق جمیله را شناسایی کرده و از طرف افراط و تفریط آن دوری کنیم...
و این درحالی اسن که وجود ما پر از افراط ها و تفریط های اخلاقیات است و اگر برای پاکسازی ازانها زحمت نکشیم چه بسا یک روزی مایه هلاکت ما شود...
طرف ممکن است عمرش را به خیالش عبادت کرده اما از یک صفت و عادت زشت خود بی خبر بوده و یا میدانسته و ب ان اهمیت نداده..حال ب نظر شما شیطان روی این نقطه ضغفش سرمایه گذاری نمی کند؟! آیا این لعین شده میگذارد انسان از این صفت قسر در رود؟ و یا اینک میگذارد یک روزی ودر یک زمان خاصی و درمکانی ودر موقعیت خاصی اورا به پرتگاه بیندازد؟؟!!!
پس بدانیم ضرورت شناخت اخلاقیات مان ضروری است و باید عادت های پست و زشت خود را شناسایی و مجاهدت لازم را برای کنارگذاشتن انها و ملکه شدن نفس وبه اوسط آن اخلاق انجام دهیم...
و انسان ها ممکن است از عادت های زشت مختلف برخوردار باشند
یک نفر بسیااار حسود است و نمیداند و یک نفر هم مثلا بخیل و یا...🔦🔦🔦
هرکسی باتوجه به محیط زندگی و نوع تربیت خانوادگی و موقعیت های شغلی وعوامل مختلف دیگر ...از صفات زشتی برخوردار باشد خواه بداند و یا نداند ودرهرصورت کنارگذاشتن انها برای تقرب امری است لازم....👂👂👂
ادامه دارد...
✍️
به نام خالق هستی.
به نام خالق هستی.
مطلبی است در باب خواهشها وتمایلات نفسانی...
زمانیکه خداوند از سرشت خود در جسم خاکی دمید و اورا در دنیای مادی قرار داد این جسم براساس قوانین و مقتضیات دنیای مادی نیازمندیهای بسیاری برای بقا درخود نیاز دید از جمله خوردن.نوشیدن.خوابیدن.و...
ابن درصورتی است که روح انسان چنین نیازهایی ندارد یعنی روح ما نیاز ب خوردن و آشانیدن و خوابیدن و...ندارد و نیازمندیهای جسم و روح باهم فرق دارد...
لذا خداوند برای اینکه روح ما نیز از غذاهای خود محروم نشود یک سری اعمال را برای انسان در دنیای مادی واجب کرد تا انسان فقط ب جسم خود رسیدگی نکند چرا ک جسم فقط برای زندگی در دنیای مادی لست و ما در آن دنیا یک زندگی أبدی داریم که ان زندگی از آن روح ما است و نه جسم ما...
لذا ما هرچه ب جسم مان برسیم و از روح مان غفلت کنیم در اصل داریم ظلم ب دنیای آخرت مان میکنیم. ..
لذا هرچه ما ب نعمتهای دنیایی علاقمند بشیم باعث میشود از علاقمندیهای معنوی محروم بشویم...
نفس انسان کارش این است که انسان را وسوسه ب لذتهای دنیوی و زودگذر کند و در اصل نفس وسیله ای است برای شیطان که مارا از خدای خود غافل کند...
دستورات و خواهش های تفسانی انسان بسیار است..
آن خواهش های نفسی ک بسیار ب روح انسان صدمه میزند را خداوند انجام آنهارا حرام کرده است همانند خوردن خوراکیهای حرام.انواع گناهان شهوتی.گفتن های حرام همانند دروغ و ...این دستورات لطمه شدیدی به روح میزند لذا آنها را دین اسلام حرام میداند...
دستورات دیگر نفس انسان لطمه های کمتری ب انسان میزند که دین آنهارا مکروه دانسته و گفته اگر انجام داده نشود خیلی خوب است...
اما واقعیت این است که اگر انسان دل از دنیا بکند و بخواهد راه رسیدن به خدارا بصورت جدی و قوی پیش بگیرد و تصمیم بگیرد که ب هبچ وجه دیگر کارهای حرام را انجام ندهد و در این راه ثابت قدم شود ب مرور زمان روح او از خاصیت خدایی بیشتری پیدا میکند و انسان ب جایی میرسد که امورات مکروه راهم نیز همانند گناه برای خود خطر میداند و از آنها دوری میکند..
اگر در انجام ندادن مکروهات نیز ثابت قدم و مقید بشود ب جایب میرسد که امورات مباح که دین آنهارا حرام نموده نیز برای خود ضرر میداند و از آنها دوری میکند البته این مرتبه بسیار راه طولانی دارد و انسان باید ریاضت ها و مجاهدت ها بکشد که ب این مرتبه برسد...
لذا در بسیاری از زندگی های عارفان واصل ب خدا میبینیم که آنها در دنیا از خوردن ها و نوشیدنیها و حتی خواب شان ب حداقل ها اکتفا کردند و سرمایه خود رابه رسیدگی ب روح و غذای روح شان میکنند...
لذا اگر میبینیم در این دنیا ب چیزی علاقمند هستیم و آنرا برای خود خوش میدانیم باید توجه کنیم که آنها از خواهش های نفسانی است.و فکر نکنیم ک خواهش ها و هوس ها فقط در کارهای حرام است. بلکه خیر و انسان اگر پیشرفت کند ب یک سری خواهش های نفس توجه میکندکه انسانهای مادی از آنها غفلت میکنند...
البته اشتباه نشود برای انسانهای مادی وظیفه ای نیست که از خواهش های نفسانی مباح هم دوری کنند و اگر انهارا انجام دهند یعنی گناه انجام داده اند ولی واقعیت این است ک اگر انسان معنویتش را بالا ببرد خودش با اراده خود از انها دوری میکند...
یا ب بیان دیگر خداوند از انسانهای مادی توقع انجام ندادن کارهای مباح را ندارد ولی از انسانهای بالامقام چنین انتظاراتی را دارد...
ولی ما انسانهای عادی هم نباید زیاد به امورات نفس بپردازیم و هرانچه دوس داریم را بخوریم و بیاشامیم زیرا این کار موجب تسلط بیشتر نفس بر روح میشود و اراده معنوی انسان را کم میکند...
لذا اگر میبینیم غذایی رادوست داریم یا به فعلی برای ما لذتبخش است باید بدانیم اینها از امورات نفسانی است هرچندخوردن انها برای ما گناه محسوب نمیشود و خداوند مارا باخوردن غذاهای دوست داشتنی حلال مجازات نمی کند ولی این دوست داشتن ها باعث علاقمندی بیشتر ب دنیا و زندگی در این دنیا میشود...
التماس دعا
به نام خالق هستی.
خواهشا به دقت بخوانید
باید بدانیم که خواهش های نفسانی آنچه برداشت ما از آن است نیست بلکه خییلی فراتر از این امورات است...
اگر دقت کرده باشیم استاد شجاعی نیازمندیها و تعلقات روزمره ما از جمله نیازمندیهای طبیعی را نیز جزو خواهش های نفسانی میدانند و اصولا آنچه را که مارا آرام میکند و ما آنهارا برای خود خوش میدانیم همه از خواهش های نفس است..
نیازمندیعای طبیعی حتی شامل خوردنیها.خوابها..گفتنها..رفتارها..دیدنها..شنیدنیها و.. همه میتواند از امورات نفسانی وخواسته نفس باشد منتهاش هرکسی در مرتبه خود از آنها متوجه میشود یک نفر در مرتبه محرمات آنهارا درک میکند. یک نفر در مرتبه مکروهات آنهارا درک میکند ودر نهایت یک نفرهم در مرحله مباحات نیز متوجه خواهش های نفس میشود..مباحی که ما گناه نمیدانیم ممکن است برای شخصی همانند گناه برایش مهم باشد(دقت شود).
گرچه سخت است اما یک واقعیت عینی است راه تقرب واقعی در انجام عکس خواهش نفس خواهد بود...
انسانها باتوجه به شفافیت و تطهیر بودن روح شان متوجه خواهش های نفس خواهند شد...
شایان ذکر است که معصومیت پیامبران و امامان نیز نشأت گرفته از خاصیت روحی آنهاست برای مثال همانطور که من و شما از رفتن به درون آتش معصوم هستیم و جرأت انجام چنین کاری را نداریم اولیای خدا انجام دادن عمل مباح ما برایشان همانند رفتن به اتش ما برای آنهاست...
هرچه انسان به تزکیه نفس مداومت کند در هر مرحله ای یک جور تعلقات برایش جلوه گری خواهد کرد.....
این همان قبض و بسط و یا به عبارتی جلوه گری صفات جمال و جلال خداوند برای بنده اش خواهد بود...
با تجلی کردن صفات جلال در دل انسان ادرا متوجه نقص ها و آلودگیهای خود میکند و سپس با تجلی صفات جمال اورا وادار ب تطهیر باطن خود میکند اگر این مرحله گذشت باز با تجلی صفات جلال انسان متوجه نقص هایی میشود که تا به حال متوجه آنها نبود و با صفات جمال دوباره سعی درتطهیر خود میکند والی آخر ...این خصوصیت تا بالاترین مقام انسانی ادامه دارد...
اصل مطلب:
تازمانیکه مقید به انجام واجبات و ترک محرمات نشویم مراحل بالایی برایمان قابل درک و محسوس نخواهد بود و اگر این مرحله گذشت خواهیم میفهمد که همان مکروهات هم به نوبه خود نوعی از گناه است و مقابله با آن لازمه ترقی است تا اینک مباحات نیز برای انسان متوقف کننده خواهد بود و کسیکه این مراحل را طی کرده باشد متوجه مطلب خواهد شد...
والسلام
التماس دعا
به نام خالق هستی.
قل انماأعظکم بواحدة أن تقوموالله مثنی وفردی ثم تتفکروامابصاحبکم من جنةان هو الانذیرلکم بین یدی عذاب شدید
ای پیامبر بگومن شمارا موعظه میکنم به یک کلمه و آن اینکه:قیام کنید برای خدا باهمدیگروبه تنهایی و دراین أمر فکر کنیدکه صاحب شما (پیامبر)جنون ندارد وحقیقت جز این نیست که اوفرستاده خداست وشمارا از عذاب سختی که درپیش است میترساند..
آیه ۴۶سوره مبارکه سبأ...
به نام خالق هستی.
گفتیم که نزدیکترین راه رسیدن به خدا خودسازی است...
خودسازی وظیفه هرشخصی در هر منصب و شغل و جایگاه است...
حالا طرف میخواهد پزشک متخصص باشد یا میخواهد یک کارگر ساختمان باشد...فرقی نمی کند هر دو در یک طرق قرار دارند..
آنچه آن دنیا مورد سوال قرار میگیرد اعمالی است که از انسان سر زده است..
فراموش نشود آن دنیا شخص از بیسوادی تحصیلی مواخذه نمیشود بلکه عالم بدون عمل مواخذه خواهد شد...
حالا کسی ممکنه سوال کند که عه؟؟یعنی چه؟؟ طرف این همه زحمت کشیده مهندس شده..دکتر شده ..بعد با ی بیسواد در اه رسیدنب خدامساوی اند؟؟؟
درجواب چنین شخص باید گفت
@اولا تحصیل در درجه اول زندگی راحت تر و خوشتر و زیباتری را برای شخص به ارمغان می آورد
@ثانیا تحصیل کردن می تواند با نیت های گوناگون انجام گیرد همانند دانشمندان هسته ای آمریکا..شما چنین تحصیلی را مطلوب میدانید؟؟ که شخص برای سلطه بر مردم کشورهای مستضف تحصیل و اختراع کند...؟؟؟
@ثالثا ما گفتیم هردو در یک طریق قرار دارند نه با یک سرعت در کنارهم...
اولین تفاوتی که در نوع سیر این دو شخص وجود دارد این است که
شخص با سواد چون در جامعه از جایگاه محترم تری برخوردار است مسلما شرایط و امکانات بیشتری جهت انواع گناهان برایش وجود دارد لذا پرهیزکاری چنین شخصی سیر بیشتری در راه رسیدن به خدا برایش فراهم میسازد تا یک شخص کارگر...یک گارگر ممکنه یک پیشنهاد رشوه یک میلیونی بهش بدند ولی یک قاضی را ممکنه یک پیشنهاد میلیاردی ؟؟آیا در صورت پرهیزکاری این دوشخص از یک پاداش برخوردارند؟؟؟خیر...البته اگر جفت با نیت الی الله تقوا پشه کننذ..
و دومین تفاوت آنها این است که یک شخص با تحصیل با نیت الهی ممکن است به رسالت خاصی منصوب شود که او را میتواند همانند یک عمر اورا ب خدا نزدیک کند..
سومین تفاوت این است که ممکنه شخص به رسالت هم منصوب نشه ولی همین تحصیل اورا به تحقیق بیشتر در سیر در آفاق واداشته که ممکنه معرفت اورا بیشتر کرده باشد زیرا به نظم قوانین خدا پی برده است...
ولی هردو می توانند با مراقبه بر اعمال خود و پاکسازی نیت از غیر خدا راه خود را برای رسیدن به خدای خود هموار سازند...
مگرنه ما پزشک متخصص داریم ک شاید نماز هم نخواند در حالیکه یک کارگر دایم به فکر رسیدن به خدا باشد...
والسلام...
التماس دعا...
به نام خالق هستی؟
تا حالا با خود فکر کرده ایم چطوری می توان به خدا رسید؟
اصلا راه رسیدن به خدا یعنی چه؟مگه خدا جایی هست ک باید به او برسیم؟؟؟
جواب مسلما خیر است..
در چند پست میخواهیم دراین زمینه کمی صحبت کنیم...
مسلما همه ما می دانیم که خداوند تمام صفات خوب را تا حدی بی نهایت داراست..یعنی حد و حدودی نمی توان برای صفات خدا مشخص کرد...
مثلا کریم است..تا جاییکه نمی توان مشخص کرد..
حکیم است تا جاییکه نمی توان ...
انسان هم جانشین خدا برروی زمین است..
مسلما بین رییس و جانشین باید شباهت هایی وجود داشته باشد...
انسان زمانی به خدا نزدیک شده که به صفات خدا نزدیک شده باشد..هرچه از صفات خدا به خود بگیریم یعنی تقرب..
به عبارت دیگر یکی از راه های کسب معرفت نزدیک شدن به صفات خدایی می باشد...
این کسب معرفت و صفات تا جایی ادامه دارد که
چشم انسان می شود دید خدا..
حرفش همان حرف خدا..
عملش عمل خود خدا..
این حرف خود خداس..خدا می گوید من میشوم چشم و زبان و گوش بنده ام...
ادامه دارد...
به نام خالق هستی
@ یکی ازمهمترین علل حوادث کربلا عمربن خطاب خلیفه دوم می باشد..
زیرا تمام حوادث ب دست بنی امیه اتفاق افتاده و به قدرت رسیدن بنی امیه زمانی بود که معاویه به دستور عمر فرماندار شام شد...
کار به جایی رسید و معاویه چنان درشام قدرت گرفت که عمر توانایی مقابله بااو را نداشت بخاطر همین بود که عثمان با نقشه های غمر خلیفه شد زیرا عثمان هم از بنی امیه بوده است...
چون عثمان از بنی امیه بود و اکثر مقامات را از خاندان بنی امیه منصوب کرده بود لذا ازادانه جنایت می کردند و ترسی نداشتند ..
بخاطر همین بود که مردم بر عثمان شوریدند زیرا شورش را در اورده بود...
بنی امیه جنایات خلفا را دیده بودند و شاهد هتک حرمت به اهل بیت پیامبررا ازجانب خلفا می دیدند بخاطر همین بود که جرات اون همه جنایت را در سرزمین کربلا پیداکردند...
لذا علت حادثه کربلا را باید در زمان خلفا جستجو کرد...
انگیزه های قیام عاشورا{محمددشتی}
التماس دعا...