کلیات گناه چهار
توجیه و دلیل تراشی برای گناه
یک موقع هست انسان گناه میکند ولی بعداز ان پشیمان میشود...ولی یه موقع هم هست انسان گناه میکند بعد نه تنها پشیمان نمیشود بلکه گناه خودرا توجیه میکند گویی ازکار خود راضی است ومیخواهد گناه خود را یک کار معمولی وحتی یک کار خوب ومطلوب جلوه دهد واینجاست که گناه توجیه کردن از خود گناه بیشتر است....خ
خداوند درقران می فرماید (بل الانسان علی نفسه بصیره لو القی معاذیره قیامت ایه 14و15 بلکه انسان خودش بروضع خود آگاه است هرچند درظاهر برای خود عذرهایی بتراشد
توجیه گناه باعث میشود جامعه رنگ گناه به خود بگیرد وکم کم گناه درجامعه رواج پیداکند ویک کار روزمره شود..هرگناهی یک حالت بدتر دارد وآن توجیه گناه است...هیچ گناهی بدتر از توجیه گناه نیست زیرا توجیه گر نه تنها فکر توبه نیست بلکه ب فکر سرپوشی گناه است...از بدترین عواقب گناه ان است که باعث میشود که شخص راه هالی اصللاح بررویش بسته شود و گاه واقعیت هارا درنظر او مسخ ودگرگون می سازد...
کسی که گناه خودرا توجیه میکند درحقیقت از کار خود پشیمان نیست و برای انجام دادن دوباره سعی به توجیه و عادی جلوه دادن گناه میکند...مثل کسی که سیگار میکشد تا ب او می گوییم چراسیگار میکشی می گوید مشکلات جامعه فکرمان را بدجور مشغول کرده لذا اینجوری گناه خودرا توجیه میکند...