( طلبه رسانا )

( طلبه باید رسانای فرهنگی باشد نه عایق یعنی هرآنچه از نیکی فرا میگیرد بتواند به مردم هم برساند )

( طلبه رسانا )

( طلبه باید رسانای فرهنگی باشد نه عایق یعنی هرآنچه از نیکی فرا میگیرد بتواند به مردم هم برساند )

(  طلبه رسانا  )

( اللهم عجل لولیک الفرج )
( ففرو الی الله )

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ مرداد ۹۸، ۱۵:۱۷ - یا صاحب الزمان ادرکنی
    👌👌

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میلاد زارعان» ثبت شده است

وقت را دریاب

سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ ب.ظ

به نام خالق هستی.

افسوس...

یک روز معادل 24ساعت است...

ما در طول این 24ساعت چه کارهایی انجام می دهیم؟؟؟!! واقعا بیایید فکر کنیم در درطول رور چه کارهایی انجام می دهیم! چقدر کارهایمان مفید وچقدر بیهوده وبی ثمر بوده است...

ما در اصل باید هرروزمان را ارزیابی کنیم..امام کاظم (ع) می فرمایند: کسی که در پایان روز اعمال خودرا ارزیابی نکند از ما ائمه نخواهد بود...

چندروز از عمرمان را آخرشب ها موردارزیابی قرار دادیم؟!!!

کسی که بگوید من وقت ندارم بدانید بی نظم است...

همیشه برای کارهای خوب وقت وجود خواهد داشت...

یک قانون دردنیا وجود دارد که زمان برای انسان هدفمند احترام قائل است و صبر برای کارهای او خواهد کرد ..

خیلی از ما زمان کم را بهانه خود قرار داده ایم..نه اینکه بدانیم و بهانه آوری کنیم خیر..از بس به کارهای بیهوده مشغول شده ایم وهدف مشخصی نداریم احساس کم وقتی می کنیم...

انسان های وقت شناس هیچگاه وقت وزمان را مقصر نمی دانند وحتی اگر موفق هم نشوند به خود ایراد می گیرند نه به زمان...

برای مثال عرض می کنم: اگر به شما بگویند در روز چقدر مطالعه دینی و اعتقادی یا اخلاقی دارید چه می گویید؟؟!! وقت ندارم؟؟!!!

من به شما قول می دهم اگر تنها وفقط وفقط روزی یک ربع ساعت وقت برای مطالعه دین ومذهب وکتب اخلاقی بگذارید در آینده فرد پخته وپرباری خواهید شد...ولی افسوس که این یک ربع هم متولد نخواهد شد... آیا یک ربع هم وقت نداریم؟!! شما اگر وقت تان را ارزیابی کنید متوجه خواهی شد که ساعت ها وقت تان به بی کاری و بهوده گذرانده شده است..تنها یک روز ارزیابی کنید..(  البته دور از جان دوستان وقت شناس و هدفمند)

یک فرد باهوش به شخصی می گوید چند سالته؟ او می گوید سی سال دارم..شخص باهوش می گوید نگو سی سال دارم بلکه بگو سی سال را دیگر ندارم...

عمر دارد مثل فشفشه می گذرد وما اورا مهار نمی کنیم!!! بیایید از وقت مان کمال استفاده را در راه رسیدت به خدا و هدف مطلوب استفاده کنیم...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۷ ، ۲۳:۴۷

تحصیلات معنوی

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۰۷ ب.ظ

به نام خالق هستی.



مطلب شماره ۵-۹۶
در باب :

  💠تحصیلات معنوی و بندگی💠
                        👇👇👇


🔶مقدمه:  تحصیلات برگرفته از حصل و حاصل بمعنای بدست آوردن و کسب کردن است
هرچند این اصطلاح بیشتر برای آموختگان علم و دانش و دانشجویان و...استفاده میشود اما با نگرش وسیع تر متوجه خواهیم شد که شاید بیسوادان و دیگر انسانها(مومنان و مومنین)نیز درحال تحصیل هستند که ما به آن تحصیلات معنوی و بندگی میگوییم🔹🔹🔹

🔷توضیح اجمالی:
چطور یک انسان که چهار الی پنج سال در مراکز آموزشی تحصیل علوم حصولی میکند میشود باسواد و دارای تحصیلات ولی شخصی که مَشغول تحصیلات نفس خود است او تحصیلات ندارد؟؟؟!!

قرآن یکی از نشانه های مومنان را رشد وترقی(یسارعون فی الخیرات) معرفی میکند پس مومن واقعی باید درحال تحصیلات معنوی خود باشد
محصل علوم حصولی در یک رشته خاص و در گستره محدودی درحال تحصیل است درحالیکه همین تحصیلات حصولی در زیرمجموعه تحصیلات معنوی است و تحصیلات معنوی دایره بسیااار وسیع و گسترده ای دارد🔎

تحصیل وظایف خانوادگی، اجتماعی، عبادی، احکام،سیاسی، فرهنگی،علمی، تفریحی و...کلهم زیرمجموعه تحصیلات بندگی به حساب می آید

تک‌ تک اعمال حسنه انسان میتواند در پیشرو تحصیلات معنوی قرار گیرد
همین‌نماز اول وقت
همین مستحبات
و... در تحصیلات  شخص اثرگذار خواهد بود🔶

یک دانشجو را ک‌میبینید از تحصیل و درس خواندن در رشته مورد علاقه اص لذت میبرد
پس چطور یک ‌محصل معنوی که راه فطرت و اصل  خود را درپیش گرفته است از کار خود لذت نبرد و افرادی نادان آنهارا امل و خشک مقدس بخوانند؟؟،!!

مومن از حیات طیبه خود لذت خواهد برد و شوق او باعت پیشرفت و اصلاح اعمال و اخلاقیاتش خواهد شد چرا که این یک اصل و قاعده است که شخصی که معنویتش بیشتر شود مسلما شوق و ذوق او برای ادامه راه بندگی بیشتر خواهد شد چرا که دارد به فطرت خود نزدیکتر میشود🔹🔹🔹
🔶از ویژگیهای والای تحصیلات معنوی آن است که امورات و تحصیلات مختلفه زنجیروار به یکدیگر مرتبط بوده و رشد وترقی در هررشته ای بی ربط در تحصیلات دیگر نیست و توفیقی خواهد شد جهت پیشرفت در تحصیلات دیگر بندگی🔹🔹🔹
مثلا خدمت به دیگران خود شاید توفیقی جهت‌نماز اول وقت و نماز خود توفیقی جهت اخلاقی بهتر درخانواده و‌...خواهد شد و این زنجیره در تمام راه میسر است گرچه بعضی اوقات تحصیلی وسیله ای برای شیطان درجهت غفلت از تحصیلات دیگر میشود🔹🔹🔹

احسن تقویم👈اسفل السافلین👈خلیفه الله       
                                                 

تحصیلات بندگی گذر از مرحله دوم و داخل شدن درمرحله سوم است👆👆👆

ادامه دارد...✍️

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۰۷

تحصیل انقطاع

سه شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۲۷ ق.ظ

به نام خالق هستی


باسلام و ادب و احترام...
بحثی است پیرامون (مهم ترین هدف انسان دردنیا...)...

تحصیل انقطاع👇👇👇
همه ما کم و بیش در این دنیا مشغول به تحصیل هستیم...
تحصیل یعنی حاصل کردن،بدست آوردن...
تحصیل علوم حصولی همانند علم فیزیک، علوم اجتماعی،فقه و اصول،و...به تمام این علمها علوم حصولی گویند وهرکسی میتواند آنهارا تحصیل و کسب کند..
علومی دیگر به علوم حضوری معروفند و هرکسی را راه به تحصیل آنها ندارند و شایستگی تحصیل این علوم برای هرشخصی مربوط به ظرفیت وجودی او و نیات او و حکمتهای خدا دارد...
اصل علم هم همین علم است...

اکثر ما برتری و پیشرفت خود را در تحصیل علم حصولی میبینیم و از اصل علم غافلیم...البته اشتباه نشود تحصیل علم حصولی اگر با نیت های الهی حاصل خود خود ب خود تخصیل علم حضوری راهم ب دنبال دارد.اما چه کنیم که خیلیها و اکثرا دچار آفت های علم میشوند تا دست آوردهای سعادت آن...
از بحث دور نشویم گفتیم تحصیل انقطاع...
واقعیت و حقیقت مطلق آن است که تمام علوم اعم از حصولی و حضوری باید به تحصیل انقطاع از خود و دنیا ختم شود...
تحصیل انقطاع یعنی حاصل کردن قطع بیشتر..
قطع ازچی؟!
قطع از خواسته های خود،قطع از دنیا،قطع از محبوب های دنیوی و اوهام و تخیلات که ما آنهارا عین واقعیت میپنداریم...
قبلا گفتیم که شما هر فعل حرام و کراهتی را که درنظر بیاورید در اصل بهادادن به خود نفس و خواسته های خود است...
ما باید در تحصیل انقطاع انواع روش ها و توصیه های قرآن و ائمه اطهار را درجهت فراموش شدن خواسته های دنیوی خود انجام دهیم...

تعریف تحصیل انقطاع:
 مجاهدت وتحصیل در مسلط شدن قوه عاقله بر قوات شهوانیه و غضبانیه...


اما اینی که چرا ما کمتر و یا اصلا  به تحصیل انقطاع نمی پردازیم بلکه برعکس با تحصیل علوم حصولی بیشتر به خواسته های شهوانیه و غضبانیه میپردازیم و خیال میکنیم تقرب یافته ایم معمایی است که باید از خود بپرسیم و به هدف خود رجوع کنیم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۷

تجلیات همه چیز

جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ب.ظ

به نام خالق هستی.


مطلبی است در باب عبادات و تفکرات انسان و آن سوی پرده...


همانطور که میدانیم و گفتیم هر امر وهرفعلی و هر فکر و خطور و تصوری در آن سوی پرده تجلیات و شکلیاتی دارد و اصولا به این صورت دنیایی آن وجه الخلقی و آن سوی آن را وجه اللهی یا وجه الربی میگویند...
این یک حقیقت مطلق است که اعمال ما بر اساس نیت و نوع تفکر ثبت و ضبط میشود..
این درحالی است که اکثر ما از واقعیت آن غافلیم...
آنچه در دل ما میگذرد ملاک ما در قیامت خواهد بود...دل حقیقتی است که کمتر به آن توجه داریم...این دل است که حقیقت مارا میسازد...
به احادیث زیر توجه کنید
ولکل امرءما نوی(برای هرکس همان است که دردل دارد)پیامبراکرم ص

خدای متعال به بصورت ها واموال شما نگاه نمیکند وحقیقت این است که او به دل های شما و اعمال شمانظر میکندونظر او بر دلها برای این است که خواسته ها ومقاصد همه در دلهاست و دل جایگاه آنهاست(جامع السعادت ج ۳ص۱۱۲)پیامبراکرم ص...👇👇👇👇👇👇👇👇


۲+۳=۵

ا
اگر عبارت بالا را یک مطلق با اعدادش فرض کنیم..
دراین صورت مثلا اگر یکی از ۲کم شود پس به ۵حتما یکی اضافه میشود و برعکس...

حب اغیار در دل با رابطه دل با خدا هم همینطور است..
یعنی هرمرتبه ای از محبت اغیار از دل کاسته شود در آن سو دل به موطن اصلی خود نزدیک شده است...دقت شود...
یعنی هرکدام با وابستگی بیشتر از طرف مقابل می کاهد...

توضیح اجمالی:

واقعیت فراموش شده...
به نظرتان چرا اینقدر دین مارا سفارش به تفکر کرده...؟!!!
واقعیتی که چه گنهکار و چه مومنان از آن غافلند و به دل رجوع نمی کنند...
فقط در این حد بدانیم که اگر از همین الان تا یک سال آینده به عبادت سخت وجدی هم بپردازیم باید بدانیم آن مقدار که با حضور دل و توجه فعلیت یافته برای ما کارساز خواهد بود مابقی ان لقلقه جسم بوده و بس...
بازگشت دل به موطن اصلی مجاهدت خود را میطلبد...

توجهی مهم:
شما در نماز بیشترین سعی خود را بر حضور دل و توجه کتید ببینید دل چطور پا به فرار میگذارد و میخواهد پی تعلقات خود برود هرچقدر هم سعی کتید نمی توانیداورا ب سوی توجه خود نگه دارید و دائم به این سو آن سو فرار میکند...دقت کنید حتما...
سیدعلی قاضی:
اگر نمازتان حفظ شود تنام اموراتتان محفوظ می ماند.
حفظ شدن نماز گویی همان محاهدت در حفظ توجه در حین نماز است...
نتیجه: اگر خواستار قرب بیشتر هستید به کمیت عبادت تان توجه نکنید بلکه سعی بر مجاهدت در توجه دل و فکرتان کنید تا دل بر تفکر شما عادت کند و دست از تعلقات وهم و خیالاتی اش بردارد با این کار عبادت لازم به سراغ تان خواهد آمد...
والسلام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۶

از من بودن به سوی او بودن

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۱۴ ب.ظ

به نام خالق هستی


من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...من...

تمام مشکلات ما به همین کلمه برمیگردد...


این من یعنی همان نفس...
و چه زیرک و پدرسوخته ای است این نفس که چنان خودرا بین اصل وجودمان جا کرده که ما او را من می نگریم و اورا همان خود واقعی میدانیم...بیخود نیست که پیامبر فرمود دشمن ترین دشمن تو همان نفس توست..به تظرتون اگر این نفس و خود تخیلی وجود نداشت شیطان را چاره ای بود؟؟!!! مثل این است که بگوییم راننده بدون اتومبیل..آیا راننده بدون اتومبیل معنی میدهد آیا اگر اتومبیلی نبود چیزی به نام راننده وجود داشت؟!!!!! عین همین مثال اگر نفس تخیلی نبود چیزی ب نام وسوسه های شیطان وجود نداشت...نفس و شیطان دو دوست جدایی ناپذیرند..این درحالی است که اگر انسان فریب شیطان را خورد نفس تشکر و سپاسگزاری عجیبی نسبت به دوست خود شیطان دارد و باهم خود را برای پروژه ی بزرگتری آماده میکنند و نقشه می چینند...بیچاره عقل اگر تسلیم این دو دشمن شود...

عقل اگر عقل باشد میفهمد که توان مقابله با این دو را ندارد...لذا خود را در پناه خدایش قرار میدهد و از خدا مدد میخواهد...


من...
من دوست دارم...
من میخواهم...
من میتوانم...
من هستم...
من شدم...
من خواهم شد...
من بودم..
من میشوم...
من خواهم بود...
من توانستم...
من میتوانم...
من شدم..
من هستم...
من اگر...
من باید...
من حتما... 
من شاید...
این من ها اگر برای بزرگی و فعال سازی خود باشد و نیت بزرگی برای مردم را دارد همان خسران ابدی خواهدبود ولب اگر منظور از این من آن روح القدس و اصل وجود باشد و در هدف بندگی به کار برده شود عین سعادت خواهدبود...


أنانیت با بندگی را رابطه ای نیست...

اصولا تقرب بخدا دو تحول را در وجود انسان ایجاد میکند

۱-انسان حس حقیر بودن و ضعیف و خار بودنش نسبت به پروردگارش بیشتر میشود

۲-عظمت و کبریاء پرودگار نزدش بیشتر تجلی میکند...
👇👇👇


لذا هرچه انسان تقرب واقعی داشته باشد حس من بودنش کاسته میشود و از من بودن ب سوی او بودن کوچ میکند...
نکته قابل توجه آن است که مدعی الی الله باید بداند که فکر نکند که در این راه قرار است چیزی از آن خود برای خود رقم بزند بلکه برعکس قرار است اول خواسته خود و بعد هم خود را فراموش کند...

این حقیقت را بسیاری از سالکان و.مومنان توجهی ندارند و فکر میکنند قرار است در این راه چیزی برای خود به ارمغان آورند...

آن دنیا به عظمت کارمان پی خواهیم برد اگر این دنیا از خود بودن خارج بشویم...

والعصر ان الانسان لفی خسر
این آیه بدجور گوشزد به مومنانی است که فکر میکنند با این زندگی آرام وخوش  ابرومند وتفریح و...راه بندگی را در پیش گرفته اند...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۱۴

خواهش های نفسانی

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ

به نام خالق هستی.


مطلبی است در باب خواهشها وتمایلات نفسانی...


زمانیکه خداوند از سرشت خود در جسم خاکی دمید و اورا در دنیای مادی قرار داد این جسم براساس قوانین و مقتضیات دنیای مادی نیازمندیهای بسیاری برای بقا درخود نیاز دید از جمله خوردن.نوشیدن.خوابیدن.و...

ابن درصورتی است که روح انسان چنین نیازهایی ندارد یعنی روح ما نیاز ب خوردن و آشانیدن و خوابیدن و...ندارد و نیازمندیهای جسم و روح باهم فرق دارد...

لذا خداوند برای اینکه روح ما نیز از غذاهای خود محروم  نشود یک سری اعمال را برای انسان در دنیای مادی واجب کرد تا انسان فقط ب جسم خود رسیدگی نکند چرا ک جسم فقط برای زندگی در دنیای مادی لست و ما در آن دنیا یک زندگی أبدی داریم که ان زندگی از آن روح ما است و نه جسم ما...

لذا ما هرچه ب جسم مان برسیم و از روح مان غفلت کنیم در اصل داریم ظلم ب دنیای آخرت مان میکنیم.  ..


لذا هرچه ما ب نعمتهای دنیایی  علاقمند بشیم باعث میشود از علاقمندیهای معنوی محروم بشویم...

نفس انسان کارش این است که انسان را وسوسه ب لذتهای دنیوی و زودگذر کند و در اصل نفس وسیله ای است برای شیطان که مارا از خدای خود غافل کند...

دستورات و خواهش های تفسانی انسان بسیار است..

آن خواهش های نفسی ک بسیار ب روح انسان صدمه میزند را خداوند انجام آنهارا حرام کرده است همانند   خوردن خوراکیهای حرام.انواع گناهان شهوتی.گفتن های حرام همانند دروغ و ...این دستورات لطمه شدیدی به روح میزند لذا آنها را دین اسلام حرام میداند...


دستورات دیگر نفس انسان لطمه های کمتری ب انسان میزند که دین آنهارا مکروه دانسته و گفته اگر انجام داده نشود خیلی خوب است...

اما واقعیت این است که اگر انسان دل از دنیا بکند و بخواهد راه رسیدن به خدارا بصورت جدی و قوی پیش بگیرد و تصمیم بگیرد که ب هبچ وجه دیگر کارهای حرام را انجام ندهد و در این راه ثابت قدم شود ب مرور زمان روح او از خاصیت خدایی بیشتری پیدا میکند و انسان ب جایی میرسد که امورات مکروه راهم نیز همانند گناه برای خود خطر میداند و از آنها دوری میکند.. 

اگر در انجام ندادن مکروهات نیز ثابت قدم و مقید بشود ب جایب میرسد که امورات مباح که دین آنهارا حرام نموده نیز برای خود ضرر میداند و از آنها دوری میکند البته این مرتبه بسیار راه طولانی دارد و انسان باید ریاضت ها و مجاهدت ها بکشد که ب این مرتبه برسد...

لذا در بسیاری از زندگی های عارفان واصل ب خدا میبینیم که آنها در دنیا از خوردن ها و نوشیدنیها و حتی خواب شان ب حداقل ها اکتفا کردند و سرمایه خود رابه رسیدگی ب روح و غذای  روح شان میکنند...


لذا اگر میبینیم در این دنیا ب چیزی علاقمند هستیم و آنرا برای خود خوش میدانیم باید توجه کنیم که آنها از خواهش های نفسانی است.و فکر نکنیم ک خواهش ها و هوس ها فقط در کارهای حرام است. بلکه خیر و انسان اگر پیشرفت کند ب یک سری خواهش های نفس توجه میکندکه انسانهای مادی از آنها غفلت میکنند...

البته اشتباه نشود برای انسانهای مادی وظیفه ای نیست که از خواهش های نفسانی مباح هم دوری کنند و اگر انهارا انجام دهند یعنی گناه انجام داده اند ولی واقعیت این است ک اگر انسان معنویتش را بالا ببرد خودش با اراده خود از انها دوری میکند...

یا ب بیان دیگر خداوند از انسانهای مادی توقع انجام ندادن کارهای مباح را ندارد ولی از انسانهای بالامقام چنین انتظاراتی را دارد...

ولی ما انسانهای عادی هم نباید زیاد به امورات نفس بپردازیم و هرانچه دوس داریم را بخوریم و بیاشامیم زیرا این کار موجب تسلط بیشتر نفس بر روح میشود و اراده معنوی انسان را کم میکند...


لذا اگر میبینیم غذایی رادوست داریم یا به فعلی برای ما لذتبخش است  باید بدانیم اینها از امورات نفسانی است هرچندخوردن انها برای ما گناه محسوب نمیشود و خداوند مارا باخوردن غذاهای دوست داشتنی حلال مجازات نمی کند ولی این دوست داشتن ها باعث علاقمندی بیشتر ب دنیا و زندگی در این دنیا میشود...


التماس دعا

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۴

یک حقیت پنهان وغافل از اکثرا

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۰۷ ب.ظ

به نام خالق هستی.


خواهشا به دقت بخوانید


باید بدانیم که خواهش های نفسانی آنچه برداشت ما از آن است نیست بلکه خییلی فراتر از این امورات است...
اگر دقت کرده باشیم استاد شجاعی  نیازمندیها و تعلقات روزمره ما از جمله نیازمندیهای طبیعی را نیز جزو خواهش های نفسانی میدانند و اصولا آنچه را که مارا آرام میکند و ما آنهارا برای خود خوش میدانیم همه از خواهش های نفس است..

نیازمندیعای طبیعی حتی شامل خوردنیها.خوابها..گفتنها..رفتارها..دیدنها..شنیدنیها و.. همه میتواند از امورات نفسانی وخواسته نفس باشد منتهاش هرکسی در مرتبه خود از آنها متوجه میشود یک نفر در مرتبه محرمات آنهارا درک میکند. یک نفر در مرتبه مکروهات آنهارا درک میکند ودر نهایت یک نفرهم در مرحله مباحات نیز متوجه خواهش های نفس میشود..مباحی که ما گناه نمیدانیم ممکن است برای شخصی همانند گناه برایش مهم باشد(دقت شود).

گرچه سخت است اما یک واقعیت عینی است راه تقرب واقعی در انجام عکس خواهش نفس خواهد بود...
انسانها باتوجه به شفافیت و تطهیر بودن روح شان متوجه خواهش های نفس خواهند شد...

شایان ذکر است که معصومیت پیامبران و امامان نیز نشأت گرفته از خاصیت روحی آنهاست برای مثال همانطور که من و شما از رفتن به درون آتش معصوم هستیم و جرأت انجام چنین کاری را نداریم اولیای خدا انجام دادن عمل مباح ما برایشان همانند رفتن به اتش ما برای آنهاست...
هرچه انسان به تزکیه نفس مداومت کند در هر مرحله ای یک جور تعلقات برایش جلوه گری خواهد کرد.....
این همان قبض و بسط و یا به عبارتی جلوه گری صفات جمال و جلال خداوند برای بنده اش خواهد بود...
با تجلی کردن صفات جلال در دل انسان ادرا متوجه نقص ها و آلودگیهای خود میکند و سپس با تجلی صفات جمال اورا وادار ب تطهیر باطن خود میکند اگر این مرحله گذشت باز با تجلی صفات جلال انسان متوجه نقص هایی میشود که تا به حال متوجه آنها نبود و با صفات جمال دوباره سعی درتطهیر خود میکند والی آخر ...این خصوصیت تا بالاترین مقام انسانی ادامه دارد...

اصل مطلب:
تازمانیکه مقید به انجام واجبات و ترک محرمات نشویم مراحل بالایی برایمان قابل درک و محسوس نخواهد بود و اگر این مرحله گذشت خواهیم میفهمد که همان مکروهات هم به نوبه خود نوعی از گناه است و مقابله با آن لازمه ترقی است تا اینک مباحات نیز برای انسان متوقف کننده خواهد بود و کسیکه این مراحل را طی کرده باشد متوجه مطلب خواهد شد...



والسلام


التماس دعا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۰۷

دشمنترین دشمن

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۱۲ ب.ظ

به نام خالق هستی


قل انماأعظکم بواحدة أن تقوموالله مثنی وفرادی................عذاب شدید   آیه ۴۶سوره سبأ
ای پیامبر بگو من شمارا موعظه میکنم به یک کلمه و آن اینکه قیام کنید برای خدا جمعی و فردی...

آیه بالا که از کلمه واحده از آن یاد کردیم میگوید قیام کنید برای خدا...

تشبیه:

همانطور که میدانیم زمانیکه قیامی برای مردم واجب میشود در عین زمان باید تکلیف انجام شود مثلا زمانیکه جنگی رخ میدهد و قیام برای مسلمانان واجب میشود بابد در زمان حال انجام تکلیف کنند وطرف نمی تواند بگوید من فردا اقدام میکنم.من یک هفته دیگر میروم جنگ و...

در این آیه هم میگوید قیام کنیدبرای خدا یعنی در عین زمان و در زمان حال و هرگونه تأخیر در انجام آن خلاف فرمان الهی خواهد بود...
حالا این قیام در مراتب پایین تر وحداقلی یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات..ولی مراتب بالایی آن تمام ابعاد بندگی را شامل میشود...
باید بدانیم که بسیاری از اهالی جهنم و حتی مومنان اهل تسویف هستند یعنی کسانیکه امروز و فردا میکنند و باهمین حرفها عمر خودرا تباه میکنند حالا هر انسانی در مرتبه خود دچار این اغوای شیطانی میشوند یک نفر با گناهان و یک نفر دیگر هم متوقف شدن در مرتبه پایین/
 لذا اهل تسویف شامل همه اکثر انسانها اعم از گنه کار و مومن میشود...

مقالات شجاعی:

اصولا هر آنچه ما با آن خوش هستیم و آرام میگیریم اعم از نیاز معمولی و طبیعی اکثرا از خواهش های نفس است مایه هلاکت مااست اگر درک میکردیم.مسیر تمایلات معمولی و مسیر روزمره خواستهای ما آنچنان که فکر میکنیم چیز ساده ای نیست بلکه اکثرا از نیاز جسمی و دنیوی نشأت گرفته و مارا متوقف میکند..

مشورت بانفس خود اندر  فعال
هرچه گوید عکس آن باشد کمال


ابن خواسته های ما به شدت مایه تسویف ما خواهد بود چراکه ظرفیت تلخی مبارزه با نفس و خواسته آن مارا به مجاهدت و ریاضت میطلبد...
والعصر  ان الانسان لفی خسر   الاالذین ءامنو و عملوالصالحات.....

آنجاکه میگوید جر کسانیکه ایمان آوردند باید بدانیم که اگر ایمان واقعی بیاوریم معرفت عمیقی نسبت به نفس خود و خواسته خود پیدا خواهیم کرد و عملو الصالحات پس قطعا ماراب مجاهدت و عکس خواسته نفس ترغیب خواهد کرد
درغیر این صورت میشویم لفی خسر(دقت شود)...


والسلام

التماس دعا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۶:۱۲

کلمه واحده

چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ق.ظ

به نام خالق هستی.


قل انماأعظکم بواحدة أن تقوموالله مثنی وفردی ثم تتفکروامابصاحبکم من جنةان هو الانذیرلکم بین یدی عذاب شدید

ای پیامبر بگومن شمارا موعظه میکنم به یک کلمه و آن اینکه:قیام کنید برای خدا باهمدیگروبه تنهایی و دراین أمر فکر کنیدکه صاحب شما (پیامبر)جنون ندارد وحقیقت جز این نیست که اوفرستاده خداست وشمارا از عذاب سختی که درپیش است میترساند..

آیه ۴۶سوره مبارکه سبأ...


آیه بالا ب نظری شاید کلهم هدف قرآن را به انسان گوشزد میکند...
 بویژه عبارت اعظکم بواحدة ان تقوموالله مثنی وفردی


خدا خطاب ب پیامبر که ب مردم بگو شمارا نصیحت میکنم به کلمه واحده...
کلمه واحده یعنی اصل حرف خدا و حجت هایش 
و خدا میگوید تمام آنچه ما میگوییم برای یک هدف است...
در این آیه آن هدف قیام برای خدا معرفی شده است.. 

اولا باید درنظربیاوریم که کلمه قیام همیشه به معنی بپاخاستن برای رزم و جنگ نیست و قیام صرفا یعنی خروج در جهت انجام کاری یا هدفی یا بپاخاستن به نیت خاصی...
چه موعظه ای بالاتر از موعظه خدا...
حرف خدا این است که ای انسان بپاخیز برای خدا جمعی و تک نفری...
صراحتا پیداست که یعنی در تنهایی و درجامعه کارت و قیام باید برای خدا باشد...
اگر در یک نگاه ب آن نگاه کنیم گویی منظور از فردی یعنی عبادت شخصی و مراقبت از گناهان ک در خفا ممکنه انسان انجام دهد 

و مثنی اشاره به وظایف اجتماعی و اینکه انچه در جمع و جامعه انجام دهی برای خدا باشد و بس...

آیا غیر از این است که حرف خدا همین است؟
درجامعه امروزی کمترین  عمل را در مصداق عبارت ان تقولوالله مثنی داریم...

همچنین اینک سفارش ب جمعی اشاره دارد یعنی این راه ک انسان گوشه نشینی و فقط ب فکر خود باشد با صراط مستقیم منافات دارد و صرفا طریق الی الله با مردم و به کمک یکدیگر در عین مراقبت شخصی میباشد...

بعضی جاهاش استدلال شخصی بود...

برگرفته از مقالات استادشجاعی...
التماس دعا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۱۱:۳۹

علم وعمل دو بال مکمل برای سیر الی الله

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ب.ظ

به نام خالق هستی.


آیت الله بهجت ره:
اگر بدانچه فقط میدانستیم عمل میکردیم قطعا رستگار میشدیم...

این حرف بسیار دقیق و سنجیده است...و دقیقا مصداق همان حدیث قدسی است که میگوید زبان بنده میشود زبان من...
این حرف همانطور در مراتب بالای بندگی و برای سالکان اتفاق می افتد در مراتب پایین تر  هم برای مومنان و بنده های دیگر هم صدق میکند..
وآن این است:
در سیر الی الله که سالک در  مقدمات سیر قرار دارد با عمل کردن خالص و با یقین و فقط با در نظر گرفتن مقام ولایت  ب انچه میداند و سفارش های استاد اگر عمل کند و مداومت ورزد الطاف الهی شامل حال بنده شده و از یک سری علم و دانسته ها برای بنده پرده برداشته شده و او ب علم جدیدی احاطه پیدا میکند ک راهنمای او در ادامه راه سیر الی الله است و این روند تا مراتب بالایی سیر ادامه دارد یعنی بنده با عمل علم کسب نیکند و اگر دوباذه ب علم داده شده عمل کند علوم دیگر بر او افاضه میشود...
این روند ادامه دارد تا حجاب ها از انسان برداشته شود...

حالا بیاییم سراغ مؤمنان:
اگر مؤمن ب انچه  میداند عمل کند که همان اعمال در قالب شرعیات است  مسلما خداوند او را برای قرب بیشتر آنچه را که در ادامه نیازمند آن است را برای او فراهم خواهد کرد......

بخاطر همین است ک میگویند: قرآن را دو وجهه است...
ظاهر آن که در قالب حکم است و باطن آن که در قالب علم است...
پس ب ظاهر قران ک حکم شرعیات خداست اگر عمل شود و مداومت مسلما خداوند از علم و کرم خود به بنده برای سیر در ادامه کمک خواهد کرد...


التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۲:۵۵

تقوا را بهتر درک کنیم.

پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ق.ظ

به نام خالق هستی


تقوا برای او

از دوستان عزیز خواهشمندم مطلب زیر را کامل بخوانید..دیگر خلاصه تر از این امکان پذیر نبود...


@تقوا یعنی حفاظت ونگهداری ازارزشی که عوامل وکارهایی آنرا اسیب رساند...

ودرحالت کلی به حفظ وکنترل نفس ازخواهش وامیال نفسانی گفته میشود لذاشخص متقی کسی است که بایک سری اصول نفس خویش راازخواهش های حیوانی موصون میدارد...


تقوا ازلحاظ نوع به دوقسم تقسیم بندی میشود...

@تقوای جسمانی شامل حفظ ونگهداری چشم وگوش وزبان واندام ازگناه میباشد

@تقوای روحی روانی که کنترل فکروروان انسان ازوسوسه های شیطان راشامل میشود...


@منشا وحقیقت تقوا:

باتوجه به اینکه انجام گناه دارای لذت دنیوی میباشد لذا ترک آن باید یک سری پشتیبانی های قوی وامیدوالایی وجودداشته باشد که شخص انهارا به لذتها ترجیح دهدوآن حتما ایمان به خدا...ترس ازعواقب گناه..امید به فردای معنوی...بهشت وجهنم..و...

تقوا ازدرجه های بالای ایمان محسوب میشود که که باتمرین وریاضت نفس حاصل میشود...


@حفظ وکنترل تقوا...

درست است که تقوا دربرابرگناهان لذت بخش اجروپاداش بیشتری دارد اما این اصلا دلیل براین نیست که شخص بخواهد خودرا ذرمعرض گناهان قراردهد بعد بخواهد تقواپیشه کند..

معمولا درمحضر گناه انسان مورد حملات قوی شیطان موجه میشود وترک گناه واقعا نیازمند اراده معنوی قوی میباشد لذا این کارگناه محسوب میشود ونارضایتی خدارا دربر دارد...

چراکه همین فکرکه برو خودت رادرمعرض گناه قراربده بعد خودتو به خدا نشون بده مطمئنا سخن فریب دهنده شیطان است ...شیطان خیلی افرادرا باچنین ترفندی به دام خود میکشاند وبعداز نابودی انسان قاه قاه به انسان می خندد...


لذا همانطورکه تقوا مارادربرابر گناه محافظت میکند شماهم باید تقوای ترک موقعیت گناه را برتقوای درمعرض گناه ترجیح بدی..مطمئن باش این تقوا کم از تقوای درمعرض گناه نیست...حواست راجمع کن از روی کنجکاوی این کار شیطانی را دنبال نکنی...واین مقام بالای ورع است...یعنی شخص اصلا موقعیت گناه را برای خود ایجاد نمی کند


@اهمیت وارزش تقوا

درارزش تقوا همین بس که قرآن کریم معیاربرتری انسان هارا فقط وفقط تقوا می داند...

ارزش های انسانی همچون نژادورنگ وزبان چون درحوزه اختیار انسان نیست امتیازی برای انسان محسوب نمی شود آن تقواس که به اختیار انسان ها انجام می گیرد.وولذا درحالت کلی عواملی که بااختیار انسان انجام می گیرد ملاک برتری انسانها میباشد همانند علم..ایمان..تقوا...جهادو...

حتی درمیان بهترین ارزش ها که ارزش های پنج گانه تقوا وتعقل وجهاد وایمان وعلم...تقوا ازهمه ی آنها برتر دانسته شده...زیرا اولا علم وجهاد و...بدون تقوای الهی فایده ای ندارد ثانیا ارزش های دیگر درنهایت به تقوا منتهی میشود

برای مثال: درعلم ودانش نیت هایی همچون آموختن علم برای خدا .برای خدمت به خدا .برای تامین معاش خودوخانواده.ودیگرنیت های خدایی دوری ازعجب وخودبزرگ بینی از تقواهای علم اموزی است که اگر انسان انهارا اهمیت ندهد علمش نه تنها سودی برای وی ندارد بلکه اورا به ظلم وستم وبزرگ بینی و...میکشاند لذا درهرکاروشغلی باید تقوای مخصوص به خود رعایت شود تاآن کار ارزش واقعی خودرا داشته باشد...



@تقوا درنیت وارزش های مختلف...

تقوا به خودی خود دارای ارزش یکسان مطلق نمیباشد ونیت ها واهداف ارزش آنهارا مشخص میکند...

%پایین ترین وکم ارزش ترین درجه تقوا دریک گناه ان است که انسان ازآن جهت که شاید عابرویش برود ویااینکه شرایط گناه محیا نیست وعوامل دیگر...قید گناه را بزند وبرفرض تقوا پیشه کند ...درچنین مواقعی پون شخص برای خدا تقوا پیشه نکرده  وعوامل خودپرستی بر نیتش حاکم بوده دارای ارزش والایی نمیباشد ومیتوان گفت تنها ثمره اش این است که شخص باانجام ندادن گناه پرونده اش را سیاه ولکه دار نکرده...


%درجه وارزش بالاتر تقوا آن است که شخص برای نیت های دنیوی دست ازگناه میکشد مثلا برای اینکه اسیرقانون نشود...این درجه ازتقواهم ارزش چندان زیادی را ندارد


$درجه وارزش دیگر تقوا آن است که شخص ثمرات اخروی رامدنظر قرار داده مثلا ترس ازجهنم ویا طمع بهشت اورا وادار به ترک گناه میکند این درجه ازتقوا وموردهای قبلی ارزش خیلی بیشتری دارد زیراشخص جنبه های اخروی تقوارا درنظرگرفته که ناش ازایمان به خدا وصفات او همانند عدالت میباشد...


@ ازبهترین ارزش های تقوا آن است که شخص دراثر ریاضت نفس وعبادتی که کرده به درجه ای ازانسانیت رسیده که ترک گناه را نه به نیت ترس ازجهنم وآبرو ویا ثمرات دنیوی وطمع بهشت انجام میدهد بلکه فقط خشنودی خدا برایش مهم است.چنین شخصی به این نیت که هرکاری که خدایم را خوشحال کند انجام میدهم دست ازگناهان میکشند...چنین انسان هایی که معمولا عالمان ومردان خالض خدا میباشند ختی دربرابر گناهان شدید نیز مقاومت کرده وبه خدا خود پناه میبرند که موفق شدن دربرابر امیال لذت بخش دنیوی انسان را به اوج کمال ومعنویت میرساند...

انسانی که باچنین نیت پاکی تقوا پیشه میکند مطمئن باشید ریاضت هانفس وعبادت هایی را پشت سرگذاشته که الان به این مقام خدایی رسیده ...

@چگونه انسان میتواند تقوا پیشه کند؟

تقوا کارهر انسانی نیست چون با میل هاولذایذ دنیوی درمغایر است..لذا شخصی که میخواهد خودرا تقویت کند توان  مقابله باگناه راداشته باشد باید تامیتواند روح خودرا صیقل دهد که ابزار صیقل دان روح هم عبادت است...عبادت چیست؟ اطاعت از خداکردن...

@آثار وثمرات تقوا

تسلط بیشتر برنفس خود رام شدن نفس 

 ایمان بیشتر به خدا ومعنویات

کسب توفیق عبادت های بیشتر

محبت بیشتر پیداکرن به خدا

کسب لذت های معنوی

محو گناهان گذشته

راده معنوی بیشتر پیداکردن

توان ایستادگی دربرابر گناهان وامیال نفس

خشنودی خدا

سلامتی روح وجان

امید به فردای بهتر

قبولی اعمال 

محبوب خدا واقع شدن

عاقبت بخیری

به مقامات بالای انسانیت رسیدن

و...صدها ثمرات دیگر که درحوصله این صفحه نیست..




-

نمازخواندن یکی ازنشانه های بارز تقواکاران میباشد...اصل تقوا یعنی دوری ازگناه واین نماز است که میتواند انسان را ازگناه دورکند

ببینید عزیزان توفیق تقوا نصیب همه کسی نمیشود واینطور نیست که شخص بگوید خب بگذار ازاین به بعد تقوا پیشه کنیم..درست است انسان باید اراده کند  ازاین به بعد دربرابر گناه مقابله کند ولی باید اراده را بوسیله عبادت تقویت کند به نظرمن نمازاول وقت خواندن وقران خواندن درروز به طور مداوم وسجده های طولانی برای تقویت اراده معنوی فوق العاده جواب مثبت میدهد...



-
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۸

ماهیت واقعی انسان

سه شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ق.ظ
به نام خالق هستی.

انسان ...
 همه ی موجودات جهان زمانیکه به دنیا می اینددارای نوع هستند...
برای مثال زمانیکه یک اسب به دنیا میاد دارای ماهیت اسب هست وزمانیکه می میرد هم می گویند اسب مرد.یعنی درطول عمرش همان اسب بوده است وماهیتش ازاسب به پلنگ یاگربه یا هرحیوان دیگر تغیییر نکرده است...
 حالا بیایم سراغ انسان...

انسان زمانیکه به دنیا می اید دارای نوع خاصی نیست.هرچند به شکل وشمایل یک انسان است ولی انسانیتش را خودش باید بسازد..

انسان یک موجود زنده خام است که خودش ماهیت خودش را می سازد...

.کسی که درطول عمرش فقط پی شهوترانی وخوشگذرانی است بایدهم درآن دنیا به شکل حیوان باشد.چون روحش تمایل پیداکرده است به خوی حیوانی...

انسان پی هرکاری که برود روحش کم کم مسخ میشود به همان اعمال انسان..مثلا کسی که دراین دنیا بخاطر ی سری اعمالش بی غیرت شده است دران دنیا به شکل یک خوک (خوک خوی بی غیرتی دارد)ظاهرمیشود واین یک حقیقت است...

منبع:انسان کامل از علامه مطهری...


مسخ شدن روح انسان...
انسان دارای دوبعد میباشد...بعد حیوانی که همان جسم انسان است.چون در اندام های جسمانی شبیه حیوان است یعنی انسان گوش وچشم و...دارد که حیوان هم دارد..حیوان باجسمش می خورد.میخوابد.تولیدمثل میکند ودراخر غذای انسان ویادیگز حیوانات است...
اما انسان...
وظیفه جسم انسان خیلی فراتراز وظیفه حیوان است...انسان هم همانند حیوانات میخورد ومیخوابد وتولیدمثل میکند ولی یک سری وظایف مهمتر ووالاتری داردکه حیوانات ازآنها معافند...وآن ابزار بندگی برای تکمیل روح خدایی خویش است...
جسم انسان ابزاری است برای روح...
ماهیت واقعی روح درگرو جسم انسان است یعنی این انسان است که ماهیتش را بوسله جسمش میسازد..
جسم انسان هرکاری که انجام میدهد روح خودرا کم کم به امور جسمانی اش سوق میدهد یعنی اگر انسان برود پی شهوترانی وخوشگذرانی روح هم کم کم به این امور عادت میکند واصطلاحا میگویند روح انسان مسخ میشود ولی زمانیکه روح مسخ امور ناپسند شد دیگر نمیتواند به شکل یک انسان باشد چون انسانی روحش درعالم دیگر به شکل انسان است که انسانیت راکسب کرده باشد وچنین انسان شهوت بازی درعالم دیگروحتی دراین عالم به شکل حیوان ظاهر میشود/چون خوردن وخوابیدن وشهوت مطلق کارحیوانات است...انسانی که بی غیرت است بایدهم ک روح خوکی داشته باشد.انسانی که بداخلاق است ودائم دادوبیداد میکند بایدهم یک روح سگی داشته باشد..(منظوراینکه چنین انسان هایی روحشان شبیه شکل وشمایل سگ وخوک است)....





۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۵

عبادت را از ابعاد دیگرهم بنگر...

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ب.ظ

به نام خالق هستی.

بعضی ها فکر می کنند که عبادت کردن صرفا یه سری اعمال است که انجام دادنش باعث می شود تا در پرونده اعمال حسنه و ثواب بنویسند...

تازه خیلی هاشون بخاطر مشکلات شان به خدا هم شکایت می کنند...اصلا نمی روند ببیند مشکل اصلی کجاست؟! آیا نمی شود مشکلاتت بخشیش از عبادت هایی که انجام می دهی باشد؟!!! 

باید بدانیم عبادت کردن فقط برای حسنه و ثواب و...نیست..بلکه همین عبادت باعث می شود شخص ظرفیت و بصیرتش بیشتر شود وهمین بصیرت برای انسان مسئولیت می آورد...

بنده ای که هرروز زیارت عاشورایت ترک نمی شود آیا واقعا انی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم؟؟!! یا فقط می خواهی یه ثوابی برده باشی؟! توکه هرروز این تولی وتبری را به زبان می آوری آیا از بین مولودی امام و مهمانی نامناسب مولودی وجشن امام حسین را برمی گزینی؟؟!!! حالا وقت عمل کردن به انی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم است..پس انتخاب درست بکن...



۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۱

اصل عبادت...

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۲۰ ب.ظ

(به نام خالق هستی.)


@قبل از هرچیز باید یادآوری کنم که منظور از عبادت دراین مطلب اعمالی مثل نماز و روزه و تلاوت قرآن و دعاها و زیارات می باشد...

@چنین اعمالی جنبه ی عمومی دارد یعنی برای همه ی مردم نیاز است و باید به آن اهمیت بدهند...

هیچ شخص نمی تواند عبادت کردن روزانه را هدف خود قرار دهد...پس اگر شخصی آنرا هدف خود قرار دهد در اصل فریب شیطان را خورده و شیطان به وسیله همان عبادت اورا متوقف کرررده است...

شما تصور کنید شخص روزانه کارش این باشد که یک غذایی بخورد و خوابی هم داشته باشد وبقیه وقت را در سجاده ی نمازش سپری کند...!!!

هرکسی دراین دنیا بارحال مسئولیتی دارد...یکی دانشجو است..شخصی کاسب بازار است..کسی در ارگان های دولت است و...لذا عبادت کردن برای آن است که هرشخصی درهمه پست ومقام به درجه ای از خودساختگی برسد که وظیفه ی اجتماعی اش را به نحو احسن و برای رضای خدا انجام دهد...

برای مثال یک دانشجو باید از همان دوره جوانی اش به نمازهایش مقید باشد و با مستحبات عبادی مثل توسل به قرآن وتوسل به ائمه و...ایمان خود را دربرابر فتنه های آخرالزمان مقاوم کند تا در اینده که فارغ التحصیل شد و در جایی مشغول به کار شد وظیفه خود را بداند و بداند که چگونه خشنودی خداوند را کسب کند...


درست است که از دیگر فلسفه های عبادت نیاز فطری انسان و ارامش روحی است .اما از مهم ترین آثارو برکات عبادت باید این باشد که در اجتماع خود را گم نکنیم و دربرابر شبهات و لغزش های گناه تقوا پیشه کرده و در راه معنویت ثابت قدم باشیم ...


عبادت بصورت افراطی که شخص را ار کسب درآمد و وظیفه اجتماعی اش بازدارد نزد خداوند پذیرفتنی نیست واین عبادت نه تنها انسان را به خدا نزیک نمی کند بلکه انسان را در غفلت فرو برده و اورا بازیچه شیطان قرار داده است...

متآسفانه شیطان از این راه خوب توانسته وارد کانال های حزب اللهی هامون شود و عبادت آنها را برایشان بصورت عادت  درآورد هدف اصلی آنها قرار دهد...انسان اگر  عبادت برایش همانند کارهای دیگر عادت شد دیگر آثار خود را نخواهد داشت....

 نتیجه : یکی از مهم ترین فلسفه های عبادت این است که شخص معرفت خدایی کسب کند تا بتواند به وظیفه اجتماعی خویش دچار لغزش انحرافی نشود ودر راه قرب الهی قدم بردارد لذا ما باید سعی کنیم که به وظایف و مسئولیت های اجتماعی مان به خوبی عمل کنیم و بدانیم که در این راه نیاز مبرم وشدید به عبادت و هم خانه با خدا داریم...نه اینکه مثل بعضی ها در اجتماع افراط کنیم و خودرا چنین توجیه کنیم که مسئولیت های اجتماعی وکارهای مردم واجب تر است ویا برعکس عابد خانه نشینی شویم که کارمان فقط دولا وراست شدن است...








۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۰

دانشجویان آبکی...

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ب.ظ

به نام خالق هستی

حال وهوای دانشجویان کنونی ما

دانشجویان امروزی ما نمی دانم چرا از یک غرور خاصی برخوردارند...چند نمونه از ویژگی های دانشجوهایمان را مرور می کنیم....

@ته کار را در می آوری می بینی نمراتش را با ده و یازده پاس می کند ولی جلو اینو اون شخصیت علمی به خود می گیرد و می خواد ی خودی نشان بدهد....


@شاید تو عمرش یک کتاب از دین ومذهبش نخوانده ولی برای نمره بالا آوردن فلان درس ساعتها می شیند خرخونی می کند...


@خیلی هاشون وقت خود را به بازی ها کامپیوتری و اندرویدی می گذرانند و درس های خودرا با 10 پاس می کنند  بعداز فارغ التحصلی اش هیچ تخصصی از کارش بلد نیست بعدهم می اید می گوید مملکت خرابه و کار نیست...


@درس خون هاشون هم می چسبند به درس و کتاب و دفتر...انگار نه انگار که رشته مهندسی می خونه و باید انچه راکه یاد می گیره راوارد کار کند ولی چسبیده فقط به خوندن و نمره بالا اوردن...


@خیلی هاشون اصلا حواسش به رشته تحصیلیشون نیست میره مریخ شناسی یا  فیله ماهی شناسی می خواند اخه عقل کل تخصص این رشته را کجا میخوای استفاده کنی باید بزاری در کوزه ابشو بخوری... 

@اینقدر درس ها را دست کم می گیرد که چندترم مشروط می شود و بعدم سنش میرود بالا بعد می گوید چرا استخدامم نمی کنند...

البته...این شامل همه ی دانشجوها نمیشودخیلی هاهم خیلی موفق اند وهیچ کدام از اخلاقیات ناپسندیده دانشجویی را مرتکب نمی شوند...

 

 این ها گوشه ای از غفلت های دانشجویی مملکت ما است...


امیدوارم بعداز فارغ التحصلیتون تو همون شرکت پی اس فوتبال استخدامتون کنند...


بخواب...در اینده به دانشجوی متخصص خواب نیاز داریم جهت پذیرش در شرکت دولتی ایرانول

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۶